از ریخت انداختن: [کنایه در تداول عامه]از ژست خارج کردن. از هیأت انداختن . بد شکل کردن. از قیافه انداختن.
( ( به آرزو نگاه کرد "کیفت را از روی راحتی بردار . اتاق را از ریخت انداختی . " ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 31. ) )
( ( به آرزو نگاه کرد "کیفت را از روی راحتی بردار . اتاق را از ریخت انداختی . " ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 31. ) )