از رغم کسی ؛ بر خلاف میل او و برای مخالفت با او :
این شعر من از رغم عدو گفتم از ایرا
تا باد نجنبد نفتد میوه ز اشجار.
مسعودسعد.
بافته یاوه در آن مرغ گلین می کنند
تا شود از رغم من مرغ حکایت گزار.
خاقانی.
این شعر من از رغم عدو گفتم از ایرا
تا باد نجنبد نفتد میوه ز اشجار.
مسعودسعد.
بافته یاوه در آن مرغ گلین می کنند
تا شود از رغم من مرغ حکایت گزار.
خاقانی.