از راه بردن
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
از راه بردن ؛ منحرف ساختن. براه دیگری درآوردن.
- || بمجاز، گمراه کردن و گول زدن. ( ناظم الاطباء ) . اغوا کردن. اضلال کردن. ( یادداشت مؤلف ) :
ببردند دیوان دلت را ز راه
که نزدیک شاه آمدی با سپاه.
فردوسی.
- || بمجاز، گمراه کردن و گول زدن. ( ناظم الاطباء ) . اغوا کردن. اضلال کردن. ( یادداشت مؤلف ) :
ببردند دیوان دلت را ز راه
که نزدیک شاه آمدی با سپاه.
فردوسی.