از راه افکندن ؛ از سفر بازداشتن.
- || بمجاز، اضلال. از راه بدر بردن. ( یادداشت مؤلف ) . اغوا. از طریق صواب بدر کردن. از آیین و قاعده درست خارج ساختن. و رجوع به ترکیب از راه بدر بردن در همین ماده شود.
- || بمجاز، اضلال. از راه بدر بردن. ( یادداشت مؤلف ) . اغوا. از طریق صواب بدر کردن. از آیین و قاعده درست خارج ساختن. و رجوع به ترکیب از راه بدر بردن در همین ماده شود.