از درون، قلبا، از دل
از دل
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
از دل ؛ از صمیم قلب. با صدق. با رضا. با صمیمیت. بِطوع. برغبت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . با رضایت. از بن دندان. از صمیم دل. از ته دل :
جز از ایزد توام خداوندی
کنم از دل به تو بر افدستا
دقیقی.
... [مشاهده متن کامل]
خدمت میر همی کرد ز دل تا از دل
خدمت او کند امروز هر آنکو برتر.
فرخی.
و پس از آن آمدن به درگاه عالی از دل و بی ریا و نفاق و نصیحت کردنی. . . بر آن جمله که تاریخی بر آن توان ساخت. ( تاریخ بیهقی ) . بعضی تقرب را از دل و بعضی از بیم. ( تاریخ بیهقی ) . بوسعید به روزگار گذشته وی را. . . خدمتهای پسندیده از دل کرده بود. ( تاریخ بیهقی ) .
سوزنی خوش طبع، بادا با ملیح خوش مزاح
خدمت جان ترا از جان و از دل خواستار.
سوزنی.
جز از ایزد توام خداوندی
کنم از دل به تو بر افدستا
دقیقی.
... [مشاهده متن کامل]
خدمت میر همی کرد ز دل تا از دل
خدمت او کند امروز هر آنکو برتر.
فرخی.
و پس از آن آمدن به درگاه عالی از دل و بی ریا و نفاق و نصیحت کردنی. . . بر آن جمله که تاریخی بر آن توان ساخت. ( تاریخ بیهقی ) . بعضی تقرب را از دل و بعضی از بیم. ( تاریخ بیهقی ) . بوسعید به روزگار گذشته وی را. . . خدمتهای پسندیده از دل کرده بود. ( تاریخ بیهقی ) .
سوزنی خوش طبع، بادا با ملیح خوش مزاح
خدمت جان ترا از جان و از دل خواستار.
سوزنی.