از دست نهادن ؛ دست کشیدن از. تفریط کردن. مطروح کردن. ترک کردن. طرح کردن. پس پشت انداختن. غفلت کردن از. تضییع کردن. ضایع کردن. مفارقت کردن از. انفصال جستن از. منفصل شدن از. مهجور گذاشتن. هجر کردن. ضایع کردن. مهمل گذاشتن. متروک گذاشتن. منسی گذاشتن. فروگذاردن. به زمین نهادن :
... [مشاهده متن کامل]
تیغ برگیر و می ز دست بنه
گر شنیدی که ملک هست عقیم.
بوحنیفه اسکافی.
... [مشاهده متن کامل]
تیغ برگیر و می ز دست بنه
گر شنیدی که ملک هست عقیم.
بوحنیفه اسکافی.