از دست ستاندن

پیشنهاد کاربران

از دست ( ز دست ) [ کسی ] ستاندن ؛ از دست او گرفتن و خلاص دادن : افشین دوش دست من بگرفته است و عهد کرده ام به سوگندان مغلظه که وی را از دست افشین نستانم. ( تاریخ بیهقی ) .
تو آن ملک داری که نتوان ستد
ز دست تو دستان دستان سام.
سوزنی.

بپرس