از دست انداختن: رها ساختن.
( ( مثلاً چون کوزه فقاع که تا پر باشد، بر لب و دهان او بوسه های خوش زنند، و چون تهی گشت از دست بیاندازند. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۱۴ ) .
( ( مثلاً چون کوزه فقاع که تا پر باشد، بر لب و دهان او بوسه های خوش زنند، و چون تهی گشت از دست بیاندازند. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۱۴ ) .