از دست امکان خواستن: از عهده برآمدن.
( ( و آنگاه همسایگان عیب جوی و عثرت گویی دارم، همه به غمز و تهمت من مشغول. از دست امکان من بر نخیزد. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۱۶ ) .
( ( و آنگاه همسایگان عیب جوی و عثرت گویی دارم، همه به غمز و تهمت من مشغول. از دست امکان من بر نخیزد. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۱۶ ) .