از دام رستن

پیشنهاد کاربران

از دام رستن ؛ رها شدن از دام. رهائی یافتن :
به خان زنان برد و دستش ببست
به مردی ز دام بلا کس نرست.
فردوسی.
بشنو سخن نکو ز پیر بسطام
از دانه طمع ببر که رستی از دام.
( منسوب به بایزید بسطامی ) .
بتواند از این دام زود رستن
گر مرد در او سخت خر نباشد.
ناصرخسرو.