از خیر چیزی گذشتن
اصطلاحات و ضرب المثل ها
به رغم افایده ی احتمالی چیزی / نیاز به چیزی، از آن چشم پوشیدن
مثال:
می گویند چشم پزشک بسیار حاذقی است، اما برای سه ماه دیگر نوبت می دهد. من هم از خیرش گذشتم و پیش همان دکتر محله ی خودمان رفتم.
توضیح:
همچنین ← قید چیزی را زدن
پیشنهاد کاربران
معنی اصطلاح - > قید چیزی / کسی را زدن
از چیزی / کسی چشم پوشیدن؛ از داشتن چیزی / رفت وآمد با کسی چشم پوشیدن؛ چیزی / کسی را فراموش کردن
مثال:
وقتی آن بلا را سر من آوردند، دیگر قید همه ی خانواده را زدم و دیگر به هیچ کدامشان جوابی ندادم.
توضیح:
همچنین ← از خیر چیزی گذشتن
از چیزی / کسی چشم پوشیدن؛ از داشتن چیزی / رفت وآمد با کسی چشم پوشیدن؛ چیزی / کسی را فراموش کردن
مثال:
وقتی آن بلا را سر من آوردند، دیگر قید همه ی خانواده را زدم و دیگر به هیچ کدامشان جوابی ندادم.
توضیح:
همچنین ← از خیر چیزی گذشتن
از خیر چیزی گذشتن: [عامیانه، کنایه ] از چیزی صرفنظر کردن .
( ( و آرنج روی لبه پنجره ودست روی فرمان منتظر ماندراننده ریش بزی رفت جلو. اومد عقب . رفت جلو . امد عقب واز خیر پارک گذشت ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 7 . ) )
( ( و آرنج روی لبه پنجره ودست روی فرمان منتظر ماندراننده ریش بزی رفت جلو. اومد عقب . رفت جلو . امد عقب واز خیر پارک گذشت ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 7 . ) )