از خود دراوردن


معنی انگلیسی:
invent, invention, manufacture, concoct, fudge, feign

پیشنهاد کاربران

ساختن
جعل. ( از منتهی الارب ) . تزویر. ( از دهار ) . جعل کردن. از خود درآوردن. سخن بی اساس گفتن. ساختن حکایت یا دروغ یا قصه ای را : سلطان ابوالحسن عقیلی را و یعقوب دانیال و بوالعلا را که طبیبان خاصه بودند بنزدیک غازی فرستاد که دل مشغول نباید داشت که این بر تو بساختند و ما باز جوئیم این کار را، و آنچه باید فرمود بفرمائیم. ( تاریخ بیهقی چ غنی - فیاض ص 235 ) . و کاربه ایزد عز ذکره بگذاشته بودیم تا چنانکه از فضل اوسزید دل آن خداوند را بر ما مهربان گردانید که بیگناه بودیم و ظاهر گشت وی را آنچه ساخته بودند. ( تاریخ بیهقی ) . و با این همه زبان در خداوندان شمشیر دراز میکرد و در باب ایشان تلبیسها میساخت. ( تاریخ بیهقی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

گر این قصه او ساخت معلوم شد
که جز قصه شیر و روبه نبود.
مسعودسعد.

Think up
از خود در آوردن: [عامیانه، اصطلاح] دروغ پردازی کردن .

بپرس