blushing 1 ) Their heat - patterns flared, as if they were blushing all over گرمای هوا طوری بود که انگار همه آن ها از خجالت سرخ شده بودند 2 ) She could feel herself blushing اون خانم احساس کرد داره از خجالت سرخ میشه 3 ) He felt himself blush پسره متوجه شد از خجالت سرخ شده