واژه نامه بختیاریکا
کِرچِهستِن
گی سر قیلُوی واویدِن
مترادف ها
فسخ، تسویه، نابودی، از بین رفتن، واریز حساب
ضایع کردن، ضعیف شدن، سیاه کردن، مصرف کردن، از بین رفتن، هرز دادن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن، بی نیرو و قوت کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
برخاستن
چون مال مباح گردد ، مهتری و کهتری از جهان برخیزد
چون مال مباح گردد ، مهتری و کهتری از جهان برخیزد
از میان شدن ؛ از میان رفتن :
یوسفی از برادران گم شد
آفتاب از میان انجم شد.
خاقانی.
یوسفی از برادران گم شد
آفتاب از میان انجم شد.
خاقانی.
پوسیدن
زوال
انقراض