از بهر
/~azbahre/
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
در راه ِ ؛ برای ِ. بهرِ. از بهرِ. از برای ِ. در باره :
ما باده عزت و جلالت نوشیم
در راه شرف ، از دل و از جان کوشیم
گر در صف رزم جامه بر تن پوشیم
آزادی را ببندگی نفروشیم.
ملک الشعراء بهار.
ما باده عزت و جلالت نوشیم
در راه شرف ، از دل و از جان کوشیم
گر در صف رزم جامه بر تن پوشیم
آزادی را ببندگی نفروشیم.
ملک الشعراء بهار.
به خاطر، برای
می توان از آن کارواژه یِ ( ازبهریدن ) را ساخت که ( از ) خود یک پیشوند و ( بهریدن ) نیز یک کارواژه است که از آن، واژه ( بهره: بُن کنونی /پسوند نامساز ه ) برمی آید. ساختِ این کارواژه با قواعد زبانی سازگار است، و به طور بازگشتی می تواند ساخته شود.
از برای
به دلیل
به دلیل
بدلیل
به سبب|
به خاطر
به سبب|
به خاطر
به خاطر، به سبب
به خاطر - به سبب - به دلیل
بخاطر