از بهر

/~azbahre/

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) موجب و سبب و غرض : ( و هیچ کاری نباشد و هیچ از بهری نباشد و آن از بهر محبوبست . ) ( معرف بهائ ولد. ) ۲ - برای بخاطر (و گاه با ( را ) بکار میرود ) : (رسم ناخفتن به روز است و من از بهر ترا بی سن باشم همه شب روز باشم با وسن . ) ( منوچهری ) ( از بهر برزیگری را. ) ( ترجم. تفسیر طبری ج ۱ ص ۴۶ ) ( از بهر تصحیح اعتقاد اهل ایمان را . ) ( کشف اسرار ج ۱ ص ۴۷ ) توضیح این کلمه زم اضافه است .

پیشنهاد کاربران

در راه ِ ؛ برای ِ. بهرِ. از بهرِ. از برای ِ. در باره :
ما باده عزت و جلالت نوشیم
در راه شرف ، از دل و از جان کوشیم
گر در صف رزم جامه بر تن پوشیم
آزادی را ببندگی نفروشیم.
ملک الشعراء بهار.
به خاطر، برای
می توان از آن کارواژه یِ ( ازبهریدن ) را ساخت که ( از ) خود یک پیشوند و ( بهریدن ) نیز یک کارواژه است که از آن، واژه ( بهره: بُن کنونی /پسوند نامساز ه ) برمی آید. ساختِ این کارواژه با قواعد زبانی سازگار است، و به طور بازگشتی می تواند ساخته شود.
از برای
به دلیل
بدلیل
به سبب|
به خاطر
به خاطر، به سبب
به خاطر - به سبب - به دلیل
بخاطر

بپرس