از برای

فرهنگ فارسی

برای بجهت بسبب . توضیح این کلمه زم اضافه است : از برای تو این کار را کردم .

پیشنهاد کاربران

در راه ِ ؛ برای ِ. بهرِ. از بهرِ. از برای ِ. در باره :
ما باده عزت و جلالت نوشیم
در راه شرف ، از دل و از جان کوشیم
گر در صف رزم جامه بر تن پوشیم
آزادی را ببندگی نفروشیم.
ملک الشعراء بهار.
از علتِ ، به علتِ ، به دلیلِ ، به خاطرِ

بپرس