از بر کردن


مترادف از بر کردن: به خاطرسپردن، حفظ، حفظ کردن، نگهداری

معنی انگلیسی:
memorize, study

فرهنگ فارسی

( مصدر ) حفظ کردن بیاد سپردن مطلبی را .

مترادف ها

con (فعل)
دانستن، گول زدن، از بر کردن

memorize (فعل)
از بر کردن، حفظ کردن، بخاطر سپردن، یاد سپردن

فارسی به عربی

استظهر

پیشنهاد کاربران

"بر" اینجا به چم هوش و یاد و حافظه است که از واژه های [بیر ] و [ویر] گرفته شده:
بپرسید نامش ز فرخ هجیر /بگفتا که نامش ندارم به ویر
فردوسی
مرا گوئی که رزم و بزم او را / بکن تفسیر و شرح ار داری از بیر.
...
[مشاهده متن کامل]

لامعی
واژه ویر هنوز هم در گویشهای ایرانی مانند لری و کردی به چم هوش و حافظه کاربرد دارد.

به خاطر سپردن، حفظ کردن

از بر کردن. ز بر کردن. از حفظ کردن. بخاطر سپردن. حفظ کردن موضوعی در خاطر. ( منبع: لغتنامۀ دهخدا - رجوع شود به «بَر» و «از بر» )
امثال:
"صبحدم از عرض می آمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می کنند" ( حافظ )
...
[مشاهده متن کامل]

"طوطی هر آن سخن که بگویی ز بر کند
هرگه که شکل خویش ببیند در آینه" ( خاقانی )

بپرس