از این پس

/~azinpas/

لغت نامه دهخدا

از این پس. [ اَ پ َ ] ( ق مرکب ) زین پس. از این سپس. از این ببعد.

فرهنگ فارسی

از حا از این ببعد

مترادف ها

henceforth (قید)
سپس، از این پس، از این ببعد، زین سپس

hereafter (قید)
سپس، از این پس، از این ببعد

hereinafter (قید)
از این پس، در سطور بعد، بعد از این

فارسی به عربی

فیما بعد , من الآن فصاعدا

پیشنهاد کاربران

بازپس. [ پ َ ] ( ق مرکب )
باز. بعد. ( آنندراج ) . پس ازین. من بعد. ( ناظم الاطباء ) . دوباره :
سخن گرچه دلبند و شیرین بود
سزاوار تصدیق و تحسین بود
چو یکبار گفتی مگو بازپس
که حلوا چو یکبار خوردند بس.
سعدی ( گلستان ) .
از این سپس . [ اَس ِ پ َ ] ( ق مرکب ) از این پس . بعد از این . من بعد.
لطفا تبلیغ را کاهش دهید
در شان لغتنامه خوبی مثل ابادیس نیست
من بعد

بپرس