از ان رو

لغت نامه دهخدا

( از آن رو ) از آن رو. [ اَ ] ( حرف اضافه + صفت + اسم ) از آن سو. از آن طرف :
هم آنگاه خسرو از آن روی ِ کوه
پدید آمد از راه ، دور از گروه.
فردوسی.
|| ( حرف ربط مرکب ) از آن جهت. چون. زیرا.
- از آن رو که ؛ چونکه. زیرا که.

فرهنگ عمید

= زیرا

گویش مازنی

/ezaanroo/ روستایی از بلوک راستوپی سوادکوه

پیشنهاد کاربران

از آنکه. [ اَ ک ِ ] ( حرف ربط مرکب ) زیرا که. بجهت آنکه. بعلت آنکه : و این بیابان را بیابان کرکسکوه خوانند از آنکه یکی کوهی است خرد اندر مغرب این بیابان که آنرا کرکسکوه خوانند. و این بیابان را بدان کوه بازخوانند. ( حدود العالم ) .
...
[مشاهده متن کامل]

بروز کرد نیارم بخانه هیچ مقام
ار آنکه خانه پر از اسپغول جانور است.
بهرامی.
از آن جهت که به علت آن که : ( ایشان ندانند از آن که اندیشه نکنند. ) ( تفسیر ابوالفتوح )
|| ( حرف اضافه ٔ مرکب ) تا : پس بندوی خبر مخالفان بهرام [ چوبینه ] بگفت، که اینک آمده اند بیست هزار مرد، بهواداری تو. پرویز گفت بتو شادترم از آنکه بدین سپاه. ( ترجمه ٔ طبری بلعمی ) .

بپرس