اریش فروم ( به آلمانی: Erich Fromm ) ( زادهٔ ۲۳ مارس ۱۹۰۰ – درگذشته ۱۸ مارس ۱۹۸۰ ) روان کاو، جامعه شناس، روان شناس اجتماعی بلندآوازهٔ مکتب فرانکفورت و همچنین یک سوسیال دموکرات و از برجسته ترین فیلسوفان مکتب اومانیستی آمریکایی آلمانی تبار است. او در آثارش کوشید تا ارتباط متقابل روان شناسی و جامعه را شرح دهد و معتقد بود که با به کار بستن اصول روانکاوی، به عنوان علاج مشکلات و بیماری های فرهنگیِ بشر، راهی به سوی تحقّق یک «جامعهٔ معقول» و متعادل از لحاظ روانی خواهد یافت. [ ۱]
اریش فروم در فرانکفورت آم ماین آلمان به دنیا آمد. تحصیلات خود را در دانشگاه های هیدلبرگ و مونیخ و انستیتو روانکاوی برلین ادامه داد. بعد از ظهور نازیسم در آلمان به ژنو رفت و سرانجام در سال ۱۹۳۴ به آمریکا مهاجرت کرد و تابعیت این کشور را پذیرفت و در دانشگاه کلمبیای نیویورک مشغول به فعالیت شد، سپس به مکزیک رفت و در دانشگاه مستقل ملی مکزیک کرسی روانکاوی را تأسیس کرد. وی در انتهای عمر خویش به سوئیس بازگشت و در ۱۹۸۰ درگذشت. [ ۲]
اریش فروم ابتدا ادیان را به ادیان خودکامه و انسان گرا تقسیم می کند و بعد از توضیح هریک به سراغ منشأ دین می رود و اشاره می کند که وجود دو نیاز عمده در انسان ها، باعث پدید آمدن گرایش بشر به دین شده است، که عبارت اند از:
• نگرش مشترک و همگانی: انسان ها برای به دست آوردن زندگی اجتماعی سالم و به دور از تنش، نیازمند وحدت در دیدگاه ها و نظریاتشان هستند. اگر در بین دیدگاه ها تشتّتِ آرا وجود داشته باشد، زندگی اجتماعی از هم می پاشد و افراد به تفاهم و ارتباط اجتماعی نمی رسند؛ ولی دین به پیروانش دیدگاه مشترک می دهد و مانع از هم پاشیدگی جامعه می شود.
• کانون احساس تعلّق مشترک: نیاز دیگر انسان این است که باید احساس تعلّق به جایی داشته باشد. انسان از آزادی مطلق وحشت دارد. چون اگر انسان آزادی مطلق داشته باشد، نسبت به هر کاری احساس مسئولیّت می کند و خود را نسبت به آن پاسخ گو می داند؛ ولی اگر خود را تابع حکم یک فرد یا گروهی خاص یا مجموعه دستورهای دینی و آیینی بداند، مسئولیّت ها را بر دوش آمر و ناهی می اندازد و خود را از مسئولیّت ها و جواب گویی به مسائل مختلف رها می سازد. انسان از آزادی می گریزد، چون می خواهد در دام مسئولیّت که لازمهٔ آزادی است نیفتد از آن جا که انسان همواره به سراغ کانون سرسپردگی و تعلّق می رود، بازار دیکتاتوری حاکمان بسیار رونق دارد. دیکتاتوری ها گرچه از انسان سلب آزادی می کنند، ولی از این نظر که بار مسئولیّت اعمال آن ها را بر دوش می گیرند، موجب سرسپردگی خواهند بود. سپس انسان برای توجیه این سرسپردگی، متوجّه دین می شود و بخش فقه و اخلاق، این کانون سرسپردگی را بیان می کند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاریش فروم در فرانکفورت آم ماین آلمان به دنیا آمد. تحصیلات خود را در دانشگاه های هیدلبرگ و مونیخ و انستیتو روانکاوی برلین ادامه داد. بعد از ظهور نازیسم در آلمان به ژنو رفت و سرانجام در سال ۱۹۳۴ به آمریکا مهاجرت کرد و تابعیت این کشور را پذیرفت و در دانشگاه کلمبیای نیویورک مشغول به فعالیت شد، سپس به مکزیک رفت و در دانشگاه مستقل ملی مکزیک کرسی روانکاوی را تأسیس کرد. وی در انتهای عمر خویش به سوئیس بازگشت و در ۱۹۸۰ درگذشت. [ ۲]
اریش فروم ابتدا ادیان را به ادیان خودکامه و انسان گرا تقسیم می کند و بعد از توضیح هریک به سراغ منشأ دین می رود و اشاره می کند که وجود دو نیاز عمده در انسان ها، باعث پدید آمدن گرایش بشر به دین شده است، که عبارت اند از:
• نگرش مشترک و همگانی: انسان ها برای به دست آوردن زندگی اجتماعی سالم و به دور از تنش، نیازمند وحدت در دیدگاه ها و نظریاتشان هستند. اگر در بین دیدگاه ها تشتّتِ آرا وجود داشته باشد، زندگی اجتماعی از هم می پاشد و افراد به تفاهم و ارتباط اجتماعی نمی رسند؛ ولی دین به پیروانش دیدگاه مشترک می دهد و مانع از هم پاشیدگی جامعه می شود.
• کانون احساس تعلّق مشترک: نیاز دیگر انسان این است که باید احساس تعلّق به جایی داشته باشد. انسان از آزادی مطلق وحشت دارد. چون اگر انسان آزادی مطلق داشته باشد، نسبت به هر کاری احساس مسئولیّت می کند و خود را نسبت به آن پاسخ گو می داند؛ ولی اگر خود را تابع حکم یک فرد یا گروهی خاص یا مجموعه دستورهای دینی و آیینی بداند، مسئولیّت ها را بر دوش آمر و ناهی می اندازد و خود را از مسئولیّت ها و جواب گویی به مسائل مختلف رها می سازد. انسان از آزادی می گریزد، چون می خواهد در دام مسئولیّت که لازمهٔ آزادی است نیفتد از آن جا که انسان همواره به سراغ کانون سرسپردگی و تعلّق می رود، بازار دیکتاتوری حاکمان بسیار رونق دارد. دیکتاتوری ها گرچه از انسان سلب آزادی می کنند، ولی از این نظر که بار مسئولیّت اعمال آن ها را بر دوش می گیرند، موجب سرسپردگی خواهند بود. سپس انسان برای توجیه این سرسپردگی، متوجّه دین می شود و بخش فقه و اخلاق، این کانون سرسپردگی را بیان می کند.
wiki: اریک فروم