اریف
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
آرتیف واتیف
اریف: [ عامیانه ] مورب ، افقی
( ( رشته های کلفت و پیوسته ی باران مانند سیم های پولادین اریف از آسمان به زمین کشیده شده بود. ) )
( صادق چوبک ، چرا دریا طوفانی شده بود )
( ( رشته های کلفت و پیوسته ی باران مانند سیم های پولادین اریف از آسمان به زمین کشیده شده بود. ) )
( صادق چوبک ، چرا دریا طوفانی شده بود )
اُریف در گویش یزدی = کج - قناس - مورب ( همان اُریب است )