لغت نامه دهخدا
ارومیه. [ اُ می ی َ ]( اِخ ) ( دریاچه ٔ... ) دریاچه ای بمغرب آذربایجان. دریاچه ارومیه. چیچست. دریاچه شاهی. دریاچه تلا. نسبت بدان اُرموی است. رجوع به ارمیه ( دریاچه ٔ... ) شود.
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] ارومیه، مرکز استان آذربایجان غربی است که در جنوب شهرستان خوی، در شمال شهرستان مهاباد، در غرب دریاچه ارومیه و در شرق کشور های ترکیه و عراق قرار گرفته است. این شهر تا تهران حدود ۹۲۰ کیلومتر فاصله دارد.
۱. ↑ نظری به تاریخ آذربایجان، ص ۴۱. رده های این صفحه : ایران شناسی | تاریخ ایران | جغرافیای اسلامی
۱. ↑ نظری به تاریخ آذربایجان، ص ۴۱. رده های این صفحه : ایران شناسی | تاریخ ایران | جغرافیای اسلامی
wikifeqh: شهرستان_ارومیه
پیشنهاد کاربران
اُرومیّه ( تلفظ راهنما·اطلاعات ) یکی از کلان شهرهای ایران، مرکز استان آذربایجان غربی و شهرستان ارومیه در شمال غربی ایران که در منطقه آذربایجان واقع شده است. این شهر طبق سرشماری سال ۱۳۹۵ با ۷۳۶٬۲۲۴ نفر جمعیت، دهمین شهر پرجمعیت ایران و دومین شهر پرجمعیت منطقهٔ شمال غرب ایران به شمار می آید. ارومیه با ۱۳۳۲ متر ارتفاع در غرب دریاچه ارومیه، در دامنه کوه سیر و در میان دشت ارومیه قرار گرفته است. هوای ارومیه در تابستان نسبتاً گرم و در زمستان سرد است.
... [مشاهده متن کامل]
در سده های گذشته رخدادها و حوادث متعددی از قبیل اشغال توسط عثمانی ها و روس ها را تجربه کرده است. این شهر به سبب موقعیت مناسب که در میان شاه راه ارتباطی قفقاز، میان رودان و آسیای صغیر داشته در گذشته از مراکز تجاری منطقه به شمار می رفته است. نقل مهم ترین سوغات ارومیه است.
ارومیه به عنوان شهر دارای اولین بیمارستان به شیوه نوین، نخستین مرکز آموزش پزشکی، اولین مدرسه به شیوه نوین، اولین شبکه تلویزیون محلی، اولین نشریه محلی در ایران، بوده است. ارومیه مدتی در دوره پهلوی به رضائیه تغییر نام داد.
ارومیه، تکاب و پیرانشهر به ترتیب بیشترین تعداد آثار ثبت شده استانی را در فهرست آثار ملی به خود اختصاص داده اند.
اور در زبان آشوری به معنای شهر است ( همان واژه ای که در نام اورشلیم ( شهر آشتی ) هم وجود دارد ) و میه به معنای آب است ( هم ریشه با مآء عربی ) یا ارومیه در زبان آشوری به معنای «شهر آب» است. نام این شهر در شروع دوره پهلوی به دلیل علاقه رضا شاه به این شهر به رضائیه تغییر نام داد و بعد از انقلاب اسلامی دوباره به نام ارومیه برگشت. ارومی، ارومیه، ارْمیه، اورمیه، ارم از دیگر نام های آن بوده است. در بین آذربایجانی ها نام اورمو رواج دارد.
ارومیه را در زبان سریانی اورمیا ( ܐܘܪܡܝܐ ) و اورمی ( ܐܘܪܡܝ ) ، در زبان ترکی آذربایجانی اورمیَه/اوُرمو، در ارمنی اورمی ( Ուռմի ) ، در زبان کردی سورانی ( ورمێ ) و کردی کرمانجی ( Ûrmîye ) ، در عربی ارمیة، در فارسی و ترکی عثمانی ارومیه نوشته اند. نام مذکور ایرانی به نظر نمی رسد. مؤلفان دربارهٔ نام این دریاچه به گونه های مختلف داوری کرده اند: پورداود نام اورمیه را ترکیبی از دو واژه آرامی «اور» به معنای شهر و «میاه» به معنای آب نوشته است. در هزوارش پهلوی، نوشته آرامی «میاه» آب خوانده می شود، ولی در شهر نامیدن «اور» جای تردید است. «اور» در زبان عبری به معنای نور آمده است مینورسکی با تکیه به متنی سریانی که در آن اسم مکانی به نام ارمیت در کنار دریاچه مزبور آمده است، نام اورمیه را «ارمیه» ( ارمیا ) و به ظاهر سریانی خوانده است. این نام در متون اسلامی به صورت اُرمیه و اُرمی آمده است. مردم محلی دریاچه مزبور را اورمی می نامند. برخی مؤلفان عثمانی این دریاچه را ارومیه یا رومیه نوشته، و چنین پنداشته اند که منسوب به روم شرقی است. این نظر در همه موارد قاطع نیست، زیرا در نوشته های برخی مؤلفان معاصر ترکیه نیز نام دریاچه به صورت اورمیه آمده است. در متون کهن ایرانی نام این دریاچه به صورت چیچَست با یاء مجهول آمده است. واژه اوستایی چیچست به معنای درخشنده و شفاف است گمان می رود شوری و ذرات نمک فراوان موجب درخشندگی آن شده باشد. مؤلفان عهد اسلامی اغلب از شوری آب این دریاچه یاد کرده اند.
... [مشاهده متن کامل]
در سده های گذشته رخدادها و حوادث متعددی از قبیل اشغال توسط عثمانی ها و روس ها را تجربه کرده است. این شهر به سبب موقعیت مناسب که در میان شاه راه ارتباطی قفقاز، میان رودان و آسیای صغیر داشته در گذشته از مراکز تجاری منطقه به شمار می رفته است. نقل مهم ترین سوغات ارومیه است.
ارومیه به عنوان شهر دارای اولین بیمارستان به شیوه نوین، نخستین مرکز آموزش پزشکی، اولین مدرسه به شیوه نوین، اولین شبکه تلویزیون محلی، اولین نشریه محلی در ایران، بوده است. ارومیه مدتی در دوره پهلوی به رضائیه تغییر نام داد.
ارومیه، تکاب و پیرانشهر به ترتیب بیشترین تعداد آثار ثبت شده استانی را در فهرست آثار ملی به خود اختصاص داده اند.
اور در زبان آشوری به معنای شهر است ( همان واژه ای که در نام اورشلیم ( شهر آشتی ) هم وجود دارد ) و میه به معنای آب است ( هم ریشه با مآء عربی ) یا ارومیه در زبان آشوری به معنای «شهر آب» است. نام این شهر در شروع دوره پهلوی به دلیل علاقه رضا شاه به این شهر به رضائیه تغییر نام داد و بعد از انقلاب اسلامی دوباره به نام ارومیه برگشت. ارومی، ارومیه، ارْمیه، اورمیه، ارم از دیگر نام های آن بوده است. در بین آذربایجانی ها نام اورمو رواج دارد.
ارومیه را در زبان سریانی اورمیا ( ܐܘܪܡܝܐ ) و اورمی ( ܐܘܪܡܝ ) ، در زبان ترکی آذربایجانی اورمیَه/اوُرمو، در ارمنی اورمی ( Ուռմի ) ، در زبان کردی سورانی ( ورمێ ) و کردی کرمانجی ( Ûrmîye ) ، در عربی ارمیة، در فارسی و ترکی عثمانی ارومیه نوشته اند. نام مذکور ایرانی به نظر نمی رسد. مؤلفان دربارهٔ نام این دریاچه به گونه های مختلف داوری کرده اند: پورداود نام اورمیه را ترکیبی از دو واژه آرامی «اور» به معنای شهر و «میاه» به معنای آب نوشته است. در هزوارش پهلوی، نوشته آرامی «میاه» آب خوانده می شود، ولی در شهر نامیدن «اور» جای تردید است. «اور» در زبان عبری به معنای نور آمده است مینورسکی با تکیه به متنی سریانی که در آن اسم مکانی به نام ارمیت در کنار دریاچه مزبور آمده است، نام اورمیه را «ارمیه» ( ارمیا ) و به ظاهر سریانی خوانده است. این نام در متون اسلامی به صورت اُرمیه و اُرمی آمده است. مردم محلی دریاچه مزبور را اورمی می نامند. برخی مؤلفان عثمانی این دریاچه را ارومیه یا رومیه نوشته، و چنین پنداشته اند که منسوب به روم شرقی است. این نظر در همه موارد قاطع نیست، زیرا در نوشته های برخی مؤلفان معاصر ترکیه نیز نام دریاچه به صورت اورمیه آمده است. در متون کهن ایرانی نام این دریاچه به صورت چیچَست با یاء مجهول آمده است. واژه اوستایی چیچست به معنای درخشنده و شفاف است گمان می رود شوری و ذرات نمک فراوان موجب درخشندگی آن شده باشد. مؤلفان عهد اسلامی اغلب از شوری آب این دریاچه یاد کرده اند.
اورمیه ( اور میه ) آور مثل اور شلیم، شهر اورمیه چین، آور آباد. اورقان میه مثل بانیه، سامیه
❇️ ارومیه یا اورمیه ؟ یا کبودان و چیچست ؟
🔺 در منابع قدیمی دوره اسلامی، نام این شهر و دریاچه بصورت � ارومی ، ارمیه ، ارومیه � بکار رفته و معمولا � واو � پس از � الف � بکار نرفته است
فقط در چند منبع دوره قاجار و صفوی است ( سده ۱۰ تا ۱۲ ق مانند : فتوحات شاهی، خلد برین، عالم آرای امینی، جهان آرای عباسی و . . . ) که این واژه بصورت � اورمی � بکار رفته و تحت تاثیر گویش های ترکی و کردی منطقه بوده، همچنان که کردها امروزه به آن � ورمی � میگویند.
... [مشاهده متن کامل]
با این وجود ؛ در منابع رسمی همین دوره قاجار و صفوی ( سکه ها، نامه ها و . . . ) این واژه بصورت � ارومی، ارمیه، ارومیه � بکار رفته است، مثلا در سکه های فتحعلی شاه یا سفرنامه ناصرالدین شاه و . . .
🔷 این نام به احتمال زیاد یک واژه آشوری است. ارومیه از مناطق قدیمی سکونت آشوری ها ( آرامی ها یا سریانی یا کلدانی ) بوده است. در سریانی کلاسیک ܐܘܪܡܝܐ ( اُرمیه ) و در آشوری نوآرامی ܐܘܿܪܡܝܼܵܐ ( اُرمیا ) ؛ که از دو بخش ܐܘܪ ( w - r ) بمعنای شهر و ܡܝܐ ( ( miyā بمعنای آب ساخته شده است ؛ همانند شهر � اورشلیم �
🔺 #ادامه . . . 👇👇
🆔 @iranzamin777
.
🔺 در منابع قدیمی دوره اسلامی، نام این شهر و دریاچه بصورت � ارومی ، ارمیه ، ارومیه � بکار رفته و معمولا � واو � پس از � الف � بکار نرفته است
فقط در چند منبع دوره قاجار و صفوی است ( سده ۱۰ تا ۱۲ ق مانند : فتوحات شاهی، خلد برین، عالم آرای امینی، جهان آرای عباسی و . . . ) که این واژه بصورت � اورمی � بکار رفته و تحت تاثیر گویش های ترکی و کردی منطقه بوده، همچنان که کردها امروزه به آن � ورمی � میگویند.
... [مشاهده متن کامل]
با این وجود ؛ در منابع رسمی همین دوره قاجار و صفوی ( سکه ها، نامه ها و . . . ) این واژه بصورت � ارومی، ارمیه، ارومیه � بکار رفته است، مثلا در سکه های فتحعلی شاه یا سفرنامه ناصرالدین شاه و . . .
🔷 این نام به احتمال زیاد یک واژه آشوری است. ارومیه از مناطق قدیمی سکونت آشوری ها ( آرامی ها یا سریانی یا کلدانی ) بوده است. در سریانی کلاسیک ܐܘܪܡܝܐ ( اُرمیه ) و در آشوری نوآرامی ܐܘܿܪܡܝܼܵܐ ( اُرمیا ) ؛ که از دو بخش ܐܘܪ ( w - r ) بمعنای شهر و ܡܝܐ ( ( miyā بمعنای آب ساخته شده است ؛ همانند شهر � اورشلیم �
🔺 #ادامه . . . 👇👇
.
اما نام اصیل #ایرانی و کهن ِ این دریاچه که در منابع ۲۰۰۰ ساله یونانی هم مشاهده میشود و در منابع دوره اسلامی به #فراوانی بکار رفته است � #کبودان � است، که متاسفانه امروزه به فراموشی سپرده شده است. التنبیه و الاشراف مسعودی / صورة الارض ابن حوقل / نزهة المشتاق ادریسی و . . . ده ها منبع دوره اسلامی نام این دریاچه را � کبوذان / کبودان � ذکر کرده اند. همچنین در منابع قدیمی تری همچون : رساله جغرافی موسی خورنی و جغرافیای استرابو . . . نیز بکار رفته است. واژه کبود بمعنای � آبی ِ خاکستری � است و به رنگ این دریاچه اشاره دارد. این واژه از پارسی باستان 𐎣𐎱𐎢𐎫𐎣 ( kapautaka ) گرفته شده است
... [مشاهده متن کامل]
🔺 نام کهن تر این دریاچه که به دوره زرتشتی و اوستایی ( اواخر هزاره دوم پیش از میلاد ) باز میگردد، � چیچست � است که در بسیاری از منابع ( همچون نزهة القلوب حمدالله مستوفی ) به آن اشاره شده است / در مطالب آینده درباره این واژه اوستایی بیشتر بحث خواهیم کرد
🆔 @iranzamin777
... [مشاهده متن کامل]
🔺 نام کهن تر این دریاچه که به دوره زرتشتی و اوستایی ( اواخر هزاره دوم پیش از میلاد ) باز میگردد، � چیچست � است که در بسیاری از منابع ( همچون نزهة القلوب حمدالله مستوفی ) به آن اشاره شده است / در مطالب آینده درباره این واژه اوستایی بیشتر بحث خواهیم کرد
آنچه که تا به امروز مشخص است طبق منابع معتبر و جهانی نام ارومیه واژه ای آشوری است که یعنی شهر آب و نیازی نیست که قدمت زبان تحمیل شده و وارده شده را به ماقبل تاریخ نسبت دهیم که خاستگاه آن هم ریشه در آسیای میانه دارد شاید زبان تغییر کند و شکل و ظاهر مردم بومی یک منطقه تغییر نمی کند مانند مردم کشور های غرب آفریقا که سیاه پوست اند ولی در اثر استعمار انگلیس ها و فرانسوی ها به دو زبان فرانسوی و انگلیسی حرف می زنند
... [مشاهده متن کامل]
و نباید وقت و انرژی گرانقدر خود را صرف انسان های کم سواد و نادان کنیم زیرا خر چه داند قیمت نقل و نبات را
... [مشاهده متن کامل]
و نباید وقت و انرژی گرانقدر خود را صرف انسان های کم سواد و نادان کنیم زیرا خر چه داند قیمت نقل و نبات را
ارومیه: این واژه در سنسکریت با سه نگارش آمده است: اورمی urmi ( اقیانوس ) ؛ اورمیه urmya و مونث آن اورمیا urmyā به معنی دار ای خیزاب، موج دار، آن چه موج می زند.
( Gerard Huet. Heritage du Sanskrit Dictionnaire sanskrit - francais. 2012 )
... [مشاهده متن کامل]
پس آنان که این نام را ایرانی نمی دانند، و آن را از زبان های دیگر می دانند، به درستی ریشه یابی نکرده اند و نگارش درست واژه اورمیه می باشد نه ارومیه.
... [مشاهده متن کامل]
پس آنان که این نام را ایرانی نمی دانند، و آن را از زبان های دیگر می دانند، به درستی ریشه یابی نکرده اند و نگارش درست واژه اورمیه می باشد نه ارومیه.
اور یعنی سرزمین مو یعنی بهشت اورمو یعنی سرزمین بهشتی اور بعلاوه مان میشه اورمان یعنی جنگل اور بعلاوه خان اورخان یعنی خان سرزمین اوربعلاوه تا اورتا یعنی وسط اوربعلاوه اورال سرزمین سرخ و طلا اوربعلاوه مو
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
بعلاوه چی اورمچی اورمیه کوچک اور یک شهر سومری و اوروک نیز شهر دیگر سومریان بوده که به زبان التصایی و اور آلتاییک سخن می گفتن و اجداد تورکان باستان می باشن ذات کلمه توروک از اوروک که نام شهر سومری است پدید آمده که بعدها به ت اور آن یا توران تبدیل شده در تمام این کلمات اور وجود دارد نام اورمو به بلندای تاریخ بشر است
... [مشاهده متن کامل]
BUlaq ( spring of waterبولاق ) BUz ( ice بوز )
BUğ ( steam بوغ )
BUlut ( cloud بولوت )
BUran & BOran ( buran بوران )
BARdak ( bur - dak? بارداق ) : لیوان " آبخوری:
BOru: ( water ) pipe بورو
اونهایی که میگن ارومیه کُرد کنی داره، بهتره برن جاهای دیدنی ارومیه رو ببینن که همه جاهای مهم و دیدنی اونجا به اسامی کُردی هست و واقعا بعنوان یک گردشگر که به اونجا رفتم مردم کُرد خیلی بهم احترام گذاشتن و حتی بخاطر اینکه من کُردی بلد نبودم باهام فارسی صحبت میکردن. ایران افتخار میکنه به کُرداش.
گمان من این است که واژه یِ ( ایر ) در زبانهای ایرانی یا ( آر ) در ( آراتا Aratta ) با واژه یِ ( اُر ) به چمِ ( شهر ) در واژه ( Uruk ) در زبان سومری و پس از آن در زبانهای سامی ( بمانندِ ( اُر ) در اُرومیه ( آشوری ) یا اُرشلیم ( عبری ) ) از یک بُن و ریشه است.
... [مشاهده متن کامل]
"ایران" در برابر توران و "ایرج" در برابر تورج بازنمایی کننده یِ "شهرنشینی" در برابر نایکجانشینی بوده است. ( ایرج برادر تورج و سلم و فرزند فریدون بوده است ) .
برداشتِ خودم چنین است که شهرنشینی از سویِ خاورِ ( شرقِ ) ایران به سوی باخترِ ( غربِ ) ایران و سومر رفته است.
اگر این واژگان با یکدیگر پیوندی داشته باشند، بر زبان شناسان و باستان شناسان است که ریشه و دیرینگیِ این واژه را کندوکاو کنند.
... [مشاهده متن کامل]
"ایران" در برابر توران و "ایرج" در برابر تورج بازنمایی کننده یِ "شهرنشینی" در برابر نایکجانشینی بوده است. ( ایرج برادر تورج و سلم و فرزند فریدون بوده است ) .
برداشتِ خودم چنین است که شهرنشینی از سویِ خاورِ ( شرقِ ) ایران به سوی باخترِ ( غربِ ) ایران و سومر رفته است.
اگر این واژگان با یکدیگر پیوندی داشته باشند، بر زبان شناسان و باستان شناسان است که ریشه و دیرینگیِ این واژه را کندوکاو کنند.
شش حرفی
( ارومیه ) واژه ای آشوری است و زبانِ آشوری نیز شاخه ای از زبانهای سامی بوده است.
در آشوری، ( اور ) به چمِ ( شهر ) است و ( میه ) نیز همان ( ماء ) به چمِ ( آب ) است.
ارومیه=شهرِ آب
دریاچه یِ این شهر نیز در اوستا، ( چیچَست ) نام داشته است. ( دریاچه یِ چیچست )
در آشوری، ( اور ) به چمِ ( شهر ) است و ( میه ) نیز همان ( ماء ) به چمِ ( آب ) است.
ارومیه=شهرِ آب
دریاچه یِ این شهر نیز در اوستا، ( چیچَست ) نام داشته است. ( دریاچه یِ چیچست )
ارومیه جای خیلی زیباست واعقا که همش ترک های خیلی مهربون هست بیشترشون ترکن مخلس ترک ها
ارومیه ؛ فارسی در اصل از ترکیب دو کلمه ( اور ؛ مایه ) درست شده که ( اور ) به معنی شهر و ( مایه ) یعنی قدرت ؛ توان و رویهم به معنی ( شهر قدرت )
است وجالب تر انکه ( تبریز ) نیز به همین معنی است
است وجالب تر انکه ( تبریز ) نیز به همین معنی است
در جواب ب اونایی ک میگن بیشتر مردم ارومیه کرد هس باید بگم که اینجا کردستان نیس ک بیشتر مردم کرد باشن
ارومیه بیشترش ترک هس محض اطلاع
ارومیه بیشترش ترک هس محض اطلاع
آتاهان
شهر اب ها
اور به معنای شهر
میه به معنای آب ها ( خلاصه شده ی کلمه ی میاه )
تلفظ صحیح : اورمیه
به معنای شهر آب ها
میه به معنای آب ها ( خلاصه شده ی کلمه ی میاه )
تلفظ صحیح : اورمیه
به معنای شهر آب ها
برخی بر این باورند نام ارومیه از زبان سومری آمده است و برخی دیگر آن را سُریانی می دانند.
اور در زبان آشوری به معنای شهر است ( همان واژه ای که در نام اورشلیم ( شهر آشتی ) هم وجود دارد ) و میه به معنای آب است ( هم ریشه با مآء عربی ) ، و اورمیه یا ارومیه یا ارمیه در زبان آشوری به معنای "شهر آب" است.
... [مشاهده متن کامل]
نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل هم ارمیا ( یرمیا ) بوده است!
نام دریاچه مقدسی در آذربایجان غربی است که زمانی به جهت سلطنت رضا خان به رضاییه هم معروف شده بود و در شاهنامه و برخی مَآخذ کُهَن از جمله اوستا:
چیچِست ( در بعضی نُسَخ، خَنجَست با تحریف ) و چئچِست نامیده شده است.
چیچِست: واژه اوستایی ( caēcastahe )
شایسته، پسندیده، نیکو - والا، گرانمایه، ارزنده، شکوهمند -
تابناک، فروزان، درخشنده، نورانی
برپایه داستان کُهَن ( اساطیری ) ، آب دریاچه گرم و شور و از آسیب جانوران موذی و اهریمنی در امان است؛سرچشمه آن به دریای فراخکرت ( وَرکَش ) پیوسته است و در آن، باد سرد نیست و در کنارش کوه اَسنَوَند قرار دارد و در آن آذرگُشَسپ پیروزمند ( آتشکده ) واقع است.
وَرجاوَندی ( تقدس ) این دریاچه، بیشتر به این خاطر است که محلِّ تولد زردُشت ( زرتُشت، آشو زَرتُشت ) پیامبر ایرانی که مَزدَیَسنا را بنیان گذاشت
( ولی به نظر برخی دانشمندان محلِّ زردشت در شرق ایران"خوارزم، خراسان" است؛چون، زبان زردشت اوستایی بود و هیچ نشانی از زبان مادی و فارسی باستان در آن دیده نمی شد )
به روایت شاهنامه: در نبرد های پیاپی، پیران ویسه کشته شد و افراسیاب زخم برداشت و به گَنگدِژ ( نام قلعه ای در شهر بابل ) گریخت و در آذرگُشَسپ آرزوی پیروزی کرد ولی هوم، عابد و پارسای معروف غار بَردَع ( نام شهری در قفقاز ) افراسیاب را دستگیر کرد، اما افراسیاب با حیله و نیرنگ مؤفق به فرار شد و خود را در دریای چیچِست افکند و در آب پنهان شد.
هوم به گودرز که به جست و جوی افراسیاب آمده بود می گوید:
درین آبِ چیچِست پنهان شده ست / بگفتم تو را راست چونان که هست
گودرز این خبر را به کاووس و کیخسرو رسانید و آن ها با تدبیر، افراسیاب را از این دریاچه بیرون کشیدند و کیخسرو به انتقام خون پدرش ( سیاووش ) افراسیاب را کُشت.
به شمشیر هندی بزد گردنش / به خاک اندر افکند تا ری تنش
بخشی از بند 18 دُرُواسپ ( گوش ) یشت:
yatha azem bandayeni
mairīm tūirīm frangrasyānem
uta bastem vādhayeni
uta bastem upanayeni
bastem kavōish haosravanghahe
janāt tem kava haosrava
pasne varōish caēcastahe
jafrahe uruyāpahe
puthrō kaēna syāvarshānāi
zūrō - jatahe narahe
akhraērathaheca naravahe
معنی: تا افراسیاب یا تَبار فرنگیس ( نام دختر افرسیاب و همسر سیاوش ) قاتل تورانی را ببندم، تا او را در بند بِکِشَم، تا او را در بند نزد شاه هوسرَوَه ( کیخسرو ) بیاورم، تا شاه هوسرَوَه ( کیخسرو ) او را در پشت دریاچه عمیق آب های شور، دریاچه چیچِست ( دریاچه ارومیه ) بِکُشت تا خون خواهی سیاوش را بگیرد. پدر سیاوش مرد ( جدّ سیاووش، کیکاووس ) و اَغریرَث نیمه مرد یا نامرد ( اَغریرَد، بردار افراسیاب که به فرنود همراهی با ایرانیان به دست او کشته شد! )
احمد شاملو در شعر زیر به سوابق ارومیه توجه ویژه کرده است:
لبخنده های مغموم،
فشردگی غضب آلود لبها شد.
من خفته بودم، ارومیۀ گریان خاموش ماند و
در سکوت، به غلغلۀ دوردست گوش فرا داد.
من عشقهایم را می شمردم.
تک تیری غریو کشان از خاموشی ویرانۀ برج زرتشت بیرون جست.
من به جای دیگر می نگریستم.
این موضوع با کمک از کتاب فرهنگ اساطیر و داستان واره ها: نوشته دکتر محمّدجعفر یاحقی برگرفته شده است!
اور در زبان آشوری به معنای شهر است ( همان واژه ای که در نام اورشلیم ( شهر آشتی ) هم وجود دارد ) و میه به معنای آب است ( هم ریشه با مآء عربی ) ، و اورمیه یا ارومیه یا ارمیه در زبان آشوری به معنای "شهر آب" است.
... [مشاهده متن کامل]
نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل هم ارمیا ( یرمیا ) بوده است!
نام دریاچه مقدسی در آذربایجان غربی است که زمانی به جهت سلطنت رضا خان به رضاییه هم معروف شده بود و در شاهنامه و برخی مَآخذ کُهَن از جمله اوستا:
چیچِست ( در بعضی نُسَخ، خَنجَست با تحریف ) و چئچِست نامیده شده است.
چیچِست: واژه اوستایی ( caēcastahe )
شایسته، پسندیده، نیکو - والا، گرانمایه، ارزنده، شکوهمند -
تابناک، فروزان، درخشنده، نورانی
برپایه داستان کُهَن ( اساطیری ) ، آب دریاچه گرم و شور و از آسیب جانوران موذی و اهریمنی در امان است؛سرچشمه آن به دریای فراخکرت ( وَرکَش ) پیوسته است و در آن، باد سرد نیست و در کنارش کوه اَسنَوَند قرار دارد و در آن آذرگُشَسپ پیروزمند ( آتشکده ) واقع است.
وَرجاوَندی ( تقدس ) این دریاچه، بیشتر به این خاطر است که محلِّ تولد زردُشت ( زرتُشت، آشو زَرتُشت ) پیامبر ایرانی که مَزدَیَسنا را بنیان گذاشت
( ولی به نظر برخی دانشمندان محلِّ زردشت در شرق ایران"خوارزم، خراسان" است؛چون، زبان زردشت اوستایی بود و هیچ نشانی از زبان مادی و فارسی باستان در آن دیده نمی شد )
به روایت شاهنامه: در نبرد های پیاپی، پیران ویسه کشته شد و افراسیاب زخم برداشت و به گَنگدِژ ( نام قلعه ای در شهر بابل ) گریخت و در آذرگُشَسپ آرزوی پیروزی کرد ولی هوم، عابد و پارسای معروف غار بَردَع ( نام شهری در قفقاز ) افراسیاب را دستگیر کرد، اما افراسیاب با حیله و نیرنگ مؤفق به فرار شد و خود را در دریای چیچِست افکند و در آب پنهان شد.
هوم به گودرز که به جست و جوی افراسیاب آمده بود می گوید:
درین آبِ چیچِست پنهان شده ست / بگفتم تو را راست چونان که هست
گودرز این خبر را به کاووس و کیخسرو رسانید و آن ها با تدبیر، افراسیاب را از این دریاچه بیرون کشیدند و کیخسرو به انتقام خون پدرش ( سیاووش ) افراسیاب را کُشت.
به شمشیر هندی بزد گردنش / به خاک اندر افکند تا ری تنش
بخشی از بند 18 دُرُواسپ ( گوش ) یشت:
mairīm tūirīm frangrasyānem
uta bastem vādhayeni
bastem kavōish haosravanghahe
janāt tem kava haosrava
pasne varōish caēcastahe
jafrahe uruyāpahe
puthrō kaēna syāvarshānāi
zūrō - jatahe narahe
akhraērathaheca naravahe
معنی: تا افراسیاب یا تَبار فرنگیس ( نام دختر افرسیاب و همسر سیاوش ) قاتل تورانی را ببندم، تا او را در بند بِکِشَم، تا او را در بند نزد شاه هوسرَوَه ( کیخسرو ) بیاورم، تا شاه هوسرَوَه ( کیخسرو ) او را در پشت دریاچه عمیق آب های شور، دریاچه چیچِست ( دریاچه ارومیه ) بِکُشت تا خون خواهی سیاوش را بگیرد. پدر سیاوش مرد ( جدّ سیاووش، کیکاووس ) و اَغریرَث نیمه مرد یا نامرد ( اَغریرَد، بردار افراسیاب که به فرنود همراهی با ایرانیان به دست او کشته شد! )
احمد شاملو در شعر زیر به سوابق ارومیه توجه ویژه کرده است:
لبخنده های مغموم،
فشردگی غضب آلود لبها شد.
من خفته بودم، ارومیۀ گریان خاموش ماند و
در سکوت، به غلغلۀ دوردست گوش فرا داد.
من عشقهایم را می شمردم.
تک تیری غریو کشان از خاموشی ویرانۀ برج زرتشت بیرون جست.
من به جای دیگر می نگریستم.
این موضوع با کمک از کتاب فرهنگ اساطیر و داستان واره ها: نوشته دکتر محمّدجعفر یاحقی برگرفته شده است!
ار::اور. ابر
میه::آمیه، آمده
ارومیه::اورآمیه ( ابرها آمده اند ) . ار آویده
ار ، اور::به زبان لری به معنی ابر
آمیه::به زبان لری آویده . آمی ده. اومیه. اویه. امی
میه::آمیه، آمده
ارومیه::اورآمیه ( ابرها آمده اند ) . ار آویده
ار ، اور::به زبان لری به معنی ابر
آمیه::به زبان لری آویده . آمی ده. اومیه. اویه. امی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)