ارنک

لغت نامه دهخدا

ارنک. [ ] ( اِخ ) ابن بیروشنک پدر ویرک پدر میشخوریار پدر منوچهر پادشاه پیشدادی است. ( فارسنامه ابن البلخی چ کمبریج ص 12 ).

ارنک. [ ] ( اِخ ) پانزدهمین از خانان اوزبک خیوه.رجوع به محمد ارنک و طبقات سلاطین اسلام ص 250 شود.

ارنک. [ ] ( اِخ ) بیستمین ازخانان اوزبک خیوه از 1126 تا 1127. وی پس از ( ( یادگار ) ) بحکومت رسیده است. ( طبقات سلاطین اسلام ص 250 ).

فرهنگ فارسی

پانزدهمین از خانان اوزبک خیوه

دانشنامه عمومی

آرنک. آرنک ( به فرانسوی: Arnèke ) یک کمون در فرانسه است که در canton of Cassel واقع شده است. [ ۱] آرنک ۱۳٫۴۱ کیلومتر مربع مساحت دارد ۲۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس آرنکعکس آرنکعکس آرنک
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

ارنک ب معنی اوسکل لری میباشد
مخالفت کردن بدون استدلال _مانع تراش_در گویش مردم استان بوشهر ( اِرنَک ) به فردی گفته می شود که بدون منطق مانع تراشی میکند.
ارنک نام شهری که مردمش نژاد اصیل آریایی داشتند. بقایای این شهر نشان از حمله اسکندر وعرب دارد. مردمش را ارنکی یا ایرنیکی گویند که به معنی آریایی نیک نژاد می باشد وتا کنون وجود دارند
کسی که رفتارش و حرکاتش مایه تمسخر است. یه چیزی شبیه دیوانه
در پاسخ به دوستمون که گفته �شوخ طبع� و �بذله گو� خیلی نمیشه معنی مناسبی دانست.

شوخ طبع - بذله گو - کسی که ادا در می آورد
( گویش بوشهری )

بپرس