ارنواز
فرهنگ اسم ها
معنی: دارنده سخن سزاوار، از شخصیتهای شاهنامه، آن که سخنش رحمت می آورد، ( در شاهنامه ) نام خواهر جمشید که ضحاک او را به همسری خود درآورد، ( در اوستا ) ارنوک، ( پهلوی ) نام خواهر جمشید است که در اوستا ارنوک نامیده شده، ارنواز به معنی ' آن که سُخنش رحمت می آورد' می باشد، مرکب از ارنه ( سزاوار ) + واز ( واژه )، به معنی دارنده سخن سزاوار، نام یکی از دو دختر جمشید پادشاه پیشدادی
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم دختر، اسم فارسی، اسم اوستایی، اسم پهلوی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
دو پاکیزه از خانه جمشید
برون آوریدند لرزان چو بید
که جمشید را هر دو خواهر بدند
سر بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیده رویان یکی شهرناز
دگر ماهروئی بنام ارنواز.
فردوسی.
در ایوان شاهی شبی دیریازبخواب اندرون بود با ارنواز.
فردوسی.
فرهنگ فارسی
مرکب از ارنه اوستائی بمعنی سزاوار
دانشنامه آزاد فارسی
اَرنَواز
به معنی نیکوسخن، در اساطیر ایرانی یکی از دو دختر جَمشید در اَوِستا، اِرِنَوَک آمده است. او و خواهرش، شَهرناز، پس از پیروزی ضَحّاک بر جمشید به همسری ضَحّاک درآمدند؛ اما به دست ِ فِرِیدون رهایی یافتند. ارنواز، با ورود فریدون به کاخ ضحاک، ماجرای خود و خواهرش را با او در میان نهاد. در درواسپ یَشت (← یَشت ها) این دو زن بهترین زنان برای فرزندآوری، و برازنده ترین زنان برای خانه داری شناخته شده اند.
به معنی نیکوسخن، در اساطیر ایرانی یکی از دو دختر جَمشید در اَوِستا، اِرِنَوَک آمده است. او و خواهرش، شَهرناز، پس از پیروزی ضَحّاک بر جمشید به همسری ضَحّاک درآمدند؛ اما به دست ِ فِرِیدون رهایی یافتند. ارنواز، با ورود فریدون به کاخ ضحاک، ماجرای خود و خواهرش را با او در میان نهاد. در درواسپ یَشت (← یَشت ها) این دو زن بهترین زنان برای فرزندآوری، و برازنده ترین زنان برای خانه داری شناخته شده اند.
wikijoo: ارنواز
پیشنهاد کاربران
اَرنَواز - نام دخترانه
در اوستا به این گونه آمده است:
اَرِنَواک ( arenavāči )
اَرِنَه ( arena ) : اَرِن -
واژه انگلیسی "arena" از این واژه وام گرفته است! مانند: آرناک!
ستم، آزار، بیداد، زورگویی - میدان نبرد و مسابقه، رزمگاه، هماوردگاه، کارزار، آوردگاه، معرکه!
... [مشاهده متن کامل]
( ( در واژه اَرنَواز به معنای مجازی بکار رفته است:
نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر! ) )
وَک ( vāc ) : واکه، واز، باژ - واژه، کلمه، حرف - صدا، نوا، آواز، آهنگ، گواژه!
ای ( i ) : پسوند همراهی و سوم شخص مفرد اوستایی
معنی: بانویِ آتیشپاره، دختر بازیگوش و سر به هوا، دختر شیطون و شلوغ، دختر بلا و ناقلا و رِند! -
آواز دلنشین، صدای گوش نواز و دلنواز، آهنگ دل انگیز، سخن روح نواز و شادی آفرین، گواژه روح افزا و آرامش بخش
نام یکی از دوشیزگانی است که جمشید ( یِیِمَه"یَم، یَمَه، یَما" - به اوستایی: yimō xshaetō ) برای پیشکشی به ایزدبانو آناهیتا و اَرد ( آراد، اَردوخش، اَشی وَنگوهی، پارَند، راتا، آدا ) در بالای کوه هَرا ( هَرا بُرزَیتی، هَرائیتی بُرز: البرز کوه، کوه بزرگ و با شکوه ) داد تا برای رویارویی با دیوها، آن ها را آماده کند!
همچنین در شاهنامه فردوسی خردمند، این دوشیزه گان ( شَهناز، اَرنَواز ) ، برای سرنگونی هزار ساله ضحاک به همسری آن درآمدند!
بخش 1 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
دو پاکیزه از خانهٔ جمّشید/برون آوریدند لرزان چو بید
که جمشید را هر دو دختر بدند/سر بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیده رویان یکی شهرناز/دگر پاکدامن به نام ارنواز
به ایوان ضحاک بردندشان/بر آن اژدهافش سپردندشان
سپس این دو بانو به دربار راه پیدا کردند و ضحاک این دو را به همسری برگزید و آن دو بانو به همکاری آشپزان دربار ( اَرمایِل یا اَرمانَک، گَرمایِل یا گَرمانَک ) توانستند سَر ( مغز خام ) میش ( گوسفند ) را جایگزین آشپزی سَر انسان کنند!
بخش 2 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
دو پاکیزه از گوهر پادشا/دو مرد گرانمایه و پارسا
یکی نام اَرمایِل پاک دین/دگر نام گَرمایِل پیشبین
همچنین با آغاز هَزاهَز ( قیام ) کاوه آهنگر؛ تِریتا ( فریدون ) پادشاه گردید و توانست حکومت هزار ساله ضحاک را نابود سازد و آن را در بلندترین کوه البرز >>> دماوند ( اَئیریو خَشوثَه، اَئیریو خَشوتا ) در بند یا زندانی کند!
( ( بَرمایه: بَرمایون - اوستا: بَرِمایَئونَه، baremāyaōna
تِریتا ( فریدون ) در کودکی از پَم ( شیر ) بَرمایه خورده بود و ضحاک آن را کشت و فریدون به خون خواهی آن برخواست!
در برابر ( هَمِستار ) فرومایه است: قیمتی، با ارزش ( پُر ارزش ) ، ارزشمند، گرانبها -
والا، گرانمایه، ارزنده، شکوهمند، با شوکت، کاریزما دار! ) )
بخش 10 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
چنین داد پاسخ فریدون که تخت/نماند به کس جاودانه نه بخت
منم پور آن نیک بخت آبتین/که بگرفت ضحاک ز ایران زمین
بکشتش به زاری و من کینه جوی/نهادم سوی تخت ضحاک روی
همان گاو برمایه کم دایه بود/ز پیکر تنش همچو پیرایه بود
ز خون چنان بی زبان چارپای/چه آمد برآن مرد ناپاک رای
کمر بسته ام لاجرم جنگجوی/از ایران به کین اندر آورده روی
سرش را بدین گرزهٔ گاو چهر/بکوبم نه بخشایش آرم نه مهر
چو بشنید ازو این سخن ارنواز/گشاده شدش بر دل پاک راز
بخشی از بند:
34 آبان یشت و 32 ارد ( اَشی ) یشت و 14دُرُواسپ ( گوش ) یشت:
uta - hē vanta azāni
"sanghavāči "arenavāči
yōi hen kehrpa sraēshta zazāitēe
gaēthyāi - tē yōi abdōtem
معنی: که من ( جمشید ) بتوانم ( برای رویارویی با اهریمن ) دو خواهرم: شَهناز و "اَرنَواز" که زیباترین اندام در میان زنان را دارند به آن ها ( ایزدبانو آناهیتا و اشی ) بدهم ( تا آماده نبرد شوند و جمشید کامیاب شود )
در اوستا به این گونه آمده است:
اَرِنَواک ( arenavāči )
اَرِنَه ( arena ) : اَرِن -
واژه انگلیسی "arena" از این واژه وام گرفته است! مانند: آرناک!
ستم، آزار، بیداد، زورگویی - میدان نبرد و مسابقه، رزمگاه، هماوردگاه، کارزار، آوردگاه، معرکه!
... [مشاهده متن کامل]
( ( در واژه اَرنَواز به معنای مجازی بکار رفته است:
نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر! ) )
وَک ( vāc ) : واکه، واز، باژ - واژه، کلمه، حرف - صدا، نوا، آواز، آهنگ، گواژه!
ای ( i ) : پسوند همراهی و سوم شخص مفرد اوستایی
معنی: بانویِ آتیشپاره، دختر بازیگوش و سر به هوا، دختر شیطون و شلوغ، دختر بلا و ناقلا و رِند! -
آواز دلنشین، صدای گوش نواز و دلنواز، آهنگ دل انگیز، سخن روح نواز و شادی آفرین، گواژه روح افزا و آرامش بخش
نام یکی از دوشیزگانی است که جمشید ( یِیِمَه"یَم، یَمَه، یَما" - به اوستایی: yimō xshaetō ) برای پیشکشی به ایزدبانو آناهیتا و اَرد ( آراد، اَردوخش، اَشی وَنگوهی، پارَند، راتا، آدا ) در بالای کوه هَرا ( هَرا بُرزَیتی، هَرائیتی بُرز: البرز کوه، کوه بزرگ و با شکوه ) داد تا برای رویارویی با دیوها، آن ها را آماده کند!
همچنین در شاهنامه فردوسی خردمند، این دوشیزه گان ( شَهناز، اَرنَواز ) ، برای سرنگونی هزار ساله ضحاک به همسری آن درآمدند!
بخش 1 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
دو پاکیزه از خانهٔ جمّشید/برون آوریدند لرزان چو بید
که جمشید را هر دو دختر بدند/سر بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیده رویان یکی شهرناز/دگر پاکدامن به نام ارنواز
به ایوان ضحاک بردندشان/بر آن اژدهافش سپردندشان
سپس این دو بانو به دربار راه پیدا کردند و ضحاک این دو را به همسری برگزید و آن دو بانو به همکاری آشپزان دربار ( اَرمایِل یا اَرمانَک، گَرمایِل یا گَرمانَک ) توانستند سَر ( مغز خام ) میش ( گوسفند ) را جایگزین آشپزی سَر انسان کنند!
بخش 2 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
دو پاکیزه از گوهر پادشا/دو مرد گرانمایه و پارسا
یکی نام اَرمایِل پاک دین/دگر نام گَرمایِل پیشبین
همچنین با آغاز هَزاهَز ( قیام ) کاوه آهنگر؛ تِریتا ( فریدون ) پادشاه گردید و توانست حکومت هزار ساله ضحاک را نابود سازد و آن را در بلندترین کوه البرز >>> دماوند ( اَئیریو خَشوثَه، اَئیریو خَشوتا ) در بند یا زندانی کند!
( ( بَرمایه: بَرمایون - اوستا: بَرِمایَئونَه، baremāyaōna
تِریتا ( فریدون ) در کودکی از پَم ( شیر ) بَرمایه خورده بود و ضحاک آن را کشت و فریدون به خون خواهی آن برخواست!
در برابر ( هَمِستار ) فرومایه است: قیمتی، با ارزش ( پُر ارزش ) ، ارزشمند، گرانبها -
والا، گرانمایه، ارزنده، شکوهمند، با شوکت، کاریزما دار! ) )
بخش 10 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
چنین داد پاسخ فریدون که تخت/نماند به کس جاودانه نه بخت
منم پور آن نیک بخت آبتین/که بگرفت ضحاک ز ایران زمین
بکشتش به زاری و من کینه جوی/نهادم سوی تخت ضحاک روی
همان گاو برمایه کم دایه بود/ز پیکر تنش همچو پیرایه بود
ز خون چنان بی زبان چارپای/چه آمد برآن مرد ناپاک رای
کمر بسته ام لاجرم جنگجوی/از ایران به کین اندر آورده روی
سرش را بدین گرزهٔ گاو چهر/بکوبم نه بخشایش آرم نه مهر
چو بشنید ازو این سخن ارنواز/گشاده شدش بر دل پاک راز
بخشی از بند:
34 آبان یشت و 32 ارد ( اَشی ) یشت و 14دُرُواسپ ( گوش ) یشت:
uta - hē vanta azāni
"sanghavāči "arenavāči
yōi hen kehrpa sraēshta zazāitēe
gaēthyāi - tē yōi abdōtem
معنی: که من ( جمشید ) بتوانم ( برای رویارویی با اهریمن ) دو خواهرم: شَهناز و "اَرنَواز" که زیباترین اندام در میان زنان را دارند به آن ها ( ایزدبانو آناهیتا و اشی ) بدهم ( تا آماده نبرد شوند و جمشید کامیاب شود )
آرنواز به معنی شهنواز
آر ریشه در واژه پارسی آئیر دارد که آریا و ایران شهریار، آرش، ارشیا و آرشا و. . . از آن مشتق شده است. امروزه نیز آر در ترکی به معنی سرور، پادشاه، پهلوان و شوهر یا آقا بکار میرودمثل آرکا، اردوغان و. . .
آر ریشه در واژه پارسی آئیر دارد که آریا و ایران شهریار، آرش، ارشیا و آرشا و. . . از آن مشتق شده است. امروزه نیز آر در ترکی به معنی سرور، پادشاه، پهلوان و شوهر یا آقا بکار میرودمثل آرکا، اردوغان و. . .
خواهر جمشید شاه
آرنوازه نه ارنواز
اَرْنواز:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " اَرْنواز" می نویسد : ( ( اَرْنواز در پهلوی در ریخت ارنوگ arinawag بکار می رفته است . در اوستایی اَرِنه واچی بوده است . پاره ی دوم نام واچی همان است که در " شهرناز " نیز به کار رفته است . معنی نخستین آن اَرنه به درستی روشن نیست . مایر هوفر ، آریانی شناس اتریشی ، آن را به معنی ستم می داند . بر این پایه ، معنی نام " زنی که از ستم سخن می گوید " می تواند بود . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( ز پوشیده رویان یکی شهرناز
دگر پاکدامن به نام ارنواز ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 287. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " اَرْنواز" می نویسد : ( ( اَرْنواز در پهلوی در ریخت ارنوگ arinawag بکار می رفته است . در اوستایی اَرِنه واچی بوده است . پاره ی دوم نام واچی همان است که در " شهرناز " نیز به کار رفته است . معنی نخستین آن اَرنه به درستی روشن نیست . مایر هوفر ، آریانی شناس اتریشی ، آن را به معنی ستم می داند . بر این پایه ، معنی نام " زنی که از ستم سخن می گوید " می تواند بود . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( ز پوشیده رویان یکی شهرناز
دگر پاکدامن به نام ارنواز ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 287. )
ارنواز � /arnavāz/ اَرنَواز 1 - آن که سُخنش رحمت می آورد؛ 2 - ( در شاهنامه ) نام خواهر جمشید که ضحاک او را به همسری خود درآورد؛ 3 - ( در اوستا ) ارنوک.
ارنواز به معنی زیبا سخن ' نیکو سخن می باشد ، و همچنین ارنواز دختر جمشید می باشد پادشاه ایران زمین از سلسله ی پیشدادیان شاهنامه و مادر ایرج
ارنواز یعنی اهورا نواز که به معنی نوازش شده ی اهورا مزدا می باشد هست.