ارنداق

لغت نامه دهخدا

ارنداق. [ اَ رَ ] ( ترکی ، اِ ) یرنداق. یَشمه. تسمه. حمیر. حمیره که بدان زین بندند. ( منتهی الارب در ح م ر ). اشکز.

پیشنهاد کاربران