ارن تاس

لغت نامه دهخدا

ارن تاس. [ اُ رُ ]( اِخ ) یکی از افراد خاندان هخامنشی و یکی از بهترین سرداران ایران بزمان اردشیر دوم هخامنشی. وی در جنگ کوروش صغیر با اردشیر دوم شرکت کرد ولی خواست به کوروش خیانت کند و با این مقصود به او پیشنهاد کرد هزار نفر سوار به او دهد، تااو بدسته سواره نظام اردشیر، که آذوقه و علیق را معدوم میکرد، ناگهان بتازد. کوروش پذیرفت و او پس از آن نامه ای بشاه نوشته خدمات سابق خود را یادآور شد و خواهش کرد که شاه بسواره نظام خود امر کند او را مانند دوست بپذیرند. شخصی که مأمور رسانیدن نامه بود، آن را نزد کوروش برد. او اُرُن ْتاس را احضار و توقیف کرد. بعد مجلس مشورتی از هفت نفر رجال درجه اول خودتشکیل داده فرمود او را محاکمه کنند و در همان وقت بسرداران یونانی گفت سپاهیان یونانی را تحت اسلحه درآرند. اُرُن تاس محکوم به اعدام گردید و تمام حضار و حتی اقربای او برخاسته کمربند او را گرفتند. کزنفون گوید که موافق عادات پارسی این اقدام دلالت میکرد بر اینکه متهم محکوم به اعدام شده و حکم را اجرا خواهندکرد. اشخاصی که میبایست در پیش او بخاک افتند ( یعنی پای او را ببوسند )، در این موقع نیز بخاک افتادند، اگرچه اُرُن تاس نمیدانست که میخواهند او را بکشند ( در اینجا سخنان کزنفون متناقض است. اگر گرفتن کمربند علامت اعدام بود، چگونه نمیدانست ؟ ) بعد اُرُن تاس را بچادر آرتاپارت ، که باوفاترین مستحفظ کوروش بود، بردند و از این ببعد دیگر کسی او را ندید و کسی از روی یقین ندانست ، که چگونه او را کشتند. ( ایران باستان صص 1010 - 1011 ). و رجوع به فهرست ایران باستان شود.

ارن تاس. [ اُ رُ ] ( اِخ ) ( رود... ) نام رودی در سوریّه که آنتیگون شهری در کنار آن بنا کرد و نام آنرا آنتی گونیا نهاد. ( ایران باستان ص 2049 ). ارن تس.

فرهنگ فارسی

نام رودی در سوریه

پیشنهاد کاربران

بپرس