ارمجی
لغت نامه دهخدا
ارمجی. [ اَ م َ ] ( اِ ) بلهجه طبری ، خارپشت.
- ارمجی بَرّی ؛ خارپشت بَرّی. کوله.
- ارمجی کوهی ؛ خارپشت جبلی. تشی.
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
مترادف ها
جوجه تیغی، خارپشت، راز، ارمجی، ادم ناسازگار
پیشنهاد کاربران
ارمجی یعنی خارپشت
تشی یعنی جوجه تیغی
تشی یعنی جوجه تیغی
ارمجی در مازندران به جوجه تیغی گفته میشود
توجه کنید که تشی حیوان بزرگ جسه تری است که میتواند تیغ های خود را پرتاب کند و در رسته جوندگان قرار دارد و با ارمجی یا همان جوجه تیغی متفاوت است
توجه کنید که تشی حیوان بزرگ جسه تری است که میتواند تیغ های خود را پرتاب کند و در رسته جوندگان قرار دارد و با ارمجی یا همان جوجه تیغی متفاوت است
به جوجه تیغی به مازندرانی میگن تشی .
به آپاتیس یا خارپشت میگن ارمجی.
به آپاتیس یا خارپشت میگن ارمجی.
در مازندران به جوجه تیغ، ارمجی می گویند نه خارپشت. به خارپشت تشی می گویند.