ارمالک

لغت نامه دهخدا

ارمالک. [ اَ ل َ ] ( اِ ) ارمال. گیاهی است در جبال یمن و درخت آن بذراعی رسد. برگ آن اغبر و فروهشته و گلش آسمانگون است و میوه ندارد و مستعمل پوست آنست و نیکوترین آن مایل بزردی است و آن چه در تموز گیرند در آخر دوم گرم و خشک و نائب مناب قرنفل و دارصینی است و بدل آنها فروخته شود و مانع انتشار زخمها و آکله و ضربان مفاصل و امراض دندان است و آنرا بشرب و طلا بکار برند. جهت اصلاح ناخن استعمال شود و مدرّ فضلات است بجز شیر و بخارات کریه را قطع کند و مصدع است و مصلح آن کزبره و قدر شربت آن تا دو مثقال است مفرداً و بدل در نکهت کبابة و در غیر آن سلیخة است. ( تذکره ضریر انطاکی ). و رجوع به ارمال و ارماک و مخزن الادویه شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) چوبی است شبیه بقرفه و دارچین بسیار خوشبو و در هند و یمن روید .

پیشنهاد کاربران

بپرس