ارماض

لغت نامه دهخدا

ارماض. [ اِ ] ( ع مص ) دردناک ساختن. || سوختن. || سوزاندن ریگ و زمین پای را. ( منتهی الأرب ). بسوزانیدن ریگ گرم مردم را. ( تاج المصادر بیهقی ). پس اذیت رسانیدن. سوزانیدن ریگ گرم. ( زوزنی ). || سوزانیدن خشم و مصیبت مردم را. ( از زوزنی ). سوزانیدن اندوه و درد و غضب کسی را. ( شمس اللغات ) ( منتخب اللغات ). || سخت شدن گرما بر...: ارمض الحرّ القوم ؛ سخت شد گرما بر ایشان پس ایذا رسانید آنها را. ( منتهی الأرب ). || چرانیدن گوسفندان را در زمین تفسیده : ارمض الغنم. || سوختن از ریگ گرم. ( غیاث اللغات ).

پیشنهاد کاربران

بپرس