ارقه
/~arqe/
مترادف ارقه: ارغه، دریده، رند، زرنگ، غرشمال، قرشمال، کلاش، نابکار، نادرست
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
ارقه. [ اَ ق َ ] ( اِخ ) از بلاد اسپانیا که بین آن و ابره زمینی قفر موسوم به سلانا واقع است. ( حلل السندسیه ج 2 ص 176 ). || رودی به اسپانیا که از پیرنه ( جبال البرانس ) سرچشمه گیرد و بنبلونه را مشروب کند و در ویلاّ فرانکا به اَراگُن ریزد و طول آن 160 هزار گز است.
فرهنگ فارسی
از بلاد اسپانیا
فرهنگ معین
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
ادم پست، رذل، ارقه
شریر، خونی، ادم پست، تبه کار، لات، رذل، ارقه، بدذات
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ارقه: سلیطه، دریده، وِزّه
نمونه: زن ارقه ای است. لنگه اش روی زمین یافت نمی شود. پیش از این که زن چپاو بشود، زن دایی آشنامان، قدیر، بود. . . . اما یک جورهایی شد که طلاق گرفت و زن چپاو شد. . . . اما برای چپاو هم زن نمی شود.
کلیدر، محمود دولت آبادی، جلد ۲
نمونه: زن ارقه ای است. لنگه اش روی زمین یافت نمی شود. پیش از این که زن چپاو بشود، زن دایی آشنامان، قدیر، بود. . . . اما یک جورهایی شد که طلاق گرفت و زن چپاو شد. . . . اما برای چپاو هم زن نمی شود.
کلیدر، محمود دولت آبادی، جلد ۲
ارقه/ ărghe : ناتو، زیرک.
مانند: این دو شبرو ارقه ی کوچه های قلعه چمن، . . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
ارقه : ارغه/ ( ص. ) ( گفتگو ) زرنگ و حقه باز.
فرهنگ بزرگ سخن
حسن انوری
انتشارات سخن
مانند: این دو شبرو ارقه ی کوچه های قلعه چمن، . . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
ارقه : ارغه/ ( ص. ) ( گفتگو ) زرنگ و حقه باز.
فرهنگ بزرگ سخن
حسن انوری
انتشارات سخن
پاچه ورمالیده
آدم لات ، اراذل ، بدکار، دریده
زبر وزرنگ، گربز،