ارقلیس

لغت نامه دهخدا

ارقلیس. [ ] ( معرب ، اِ ) بیونانی نمام بستانی. ( نسخه ای ازتحفه حکیم مؤمن ). ارقلس. ( فهرست مخزن الأدویه ).

ارقلیس. [ اَ ق ِ ی ُ ] ( اِخ ) شاعر و کیمیادان یونانی که ظاهراً در مائه پنجم ق. م. میزیسته. او راست منظومه ای در باب ( ( هنر مقدس ) ). || نیز شاعری یونانی در مائه چهارم ق. م. وی چند هجویّه و کتابی موسوم به ( ( بحث اشیاء ) ) کرده است : ارقلیس هذا کان شاعراً من شعراء یونان و کان قد عمل اشعاراً و ذکر فیها هذا الجبّار ( ذیونوسیوس ) و وصفه و لحن تلک الاشعار و جعلها فی هیاکل جزیرة صقلیّة یُذکر بها فی کل وقت. ( تاریخ الحکمای قفطی صص 21 - 22 ). رجوع به ارخلاوس شود.

ارقلیس. [ اَ ق ِ ی ُ ] ( اِخ ) پسر تِمِنوس از اخلاف هِرکول. برادران وی او را نفی بلد کردند و او به پادشاه مقدونیه پناه برد و چون دشمنان شاه را مغلوب کرد و میبایست با دختر وی ازدواج کند، شاه که بدین امر راضی نبود بفرمود تا او را بکشتند. || پادشاه مقدونیه از 413 تا 400 ق. م. وی بر قدرت و رفاه مقدونیه بیفزود و شعرا و هنرمندانی مانند زُکسیس و اُری پید واگاَثُن را در دربار خود گرد آورد و او بدست کراتِر کشته شد. || قفطی از قول سقراط خطاب به سیماس آرد: فانّا و ان کنا نعدم اصحابا و رفقاء اشرافاً محمودین فاضلین فانّا ایضاً اذ کنّا معتقدین متیقّنین بالأقاویل التی لم تزل تسمعُ منّا نصیر الی اخوان فاضلین اشراف محمودین منهم اسلاؤس و آمارس و ارقلیس و جمیع من سلف من ذوی الفضائل الانسانیة... ( تاریخ الحکمای قفطی ص 202 و 203 ). و ابن ابی اصیبعه همین عبارت رابا نام ارقیلس آورده است. ( عیون الانباء ج 1 ص 46 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس