ارقش

لغت نامه دهخدا

ارقش. [اَ ق َ ] ( ع ص ) آنکه نقطه های سیاه و سپید داشته باشد. ( منتهی الأرب ). آنکه خجکهای سیاه و سپید دارد. دارای خالهای سیاه و سپید. باخطوخال. ج ، رُقش. || ماری که خطهای سرخ و سیاه و خاکی دارد. مار سیاه و سپید. ( مهذب الاسماء ). ارقم. مار پیسه. || اسبی که نقطه های خرد دارد مخالف رنگ وی. ارقط.

ارقش. [ اَ ق ِ ] ( ص ) فهمیده. کاردان. ( برهان ). و مؤلف برهان گوید: در جای دیگر بجای قاف ، فای مفتوح نوشته بودندقافله و کاروان و هیچیک شاهد نداشتند، واﷲ اعلم - انتهی. و رجوع بفرهنگ سروری و شعوری شود.

فرهنگ معین

(اَ قَ ) [ ع . ] (ص . ) دارای خال های سیاه و سفید.

فرهنگ عمید

۱. دارای خال های سیاه وسفید.
۲. ویژگی انسان یا حیوانی که خال های سیاه وسفید داشته باشد.

پیشنهاد کاربران

بپرس