ارفاه

لغت نامه دهخدا

ارفاه. [ اِ ] ( ع مص ) برآسوده و تن آسان داشتن. || روغن مالیدن مرد هر روز. ( منتهی الأرب ). خود را همه روزه روغن مالیدن. || موی شاندن. ( منتهی الأرب ). || ارفاه ابل ؛ بر آب آوردن شتران را هرگاه که خواهد. ( منتهی الأرب ). به آب آوردن اشتر هر گه که خواهد. ( تاج المصادر بیهقی ). || اقامت کردن شتران نزدیک آب و تن آسان و سیر آب و علف ماندن. ( منتهی الأرب ). || برآسودن. پیوسته بودن در ناز و نعمت. ( منتهی الأرب ).

پیشنهاد کاربران