همه ساله دو چشمت سوی معشوق
همه روزه دو گوشت سوی ارغن.
منوچهری.
اگر ناهید در عشرتگه چرخ سراید شعر من بر ساز ارغن.
خاقانی.
از چنگ غم خلاص تمنا کنم زدهرکافغان به نای و حلق چو ارغن برآورم.
خاقانی.
|| ( ص ) به معنی تند و تیز هم آید. ارغون. ( شعوری ). و رجوع به ارغانون و ارغنون شود.ارغن. [ اَ غ ِ ] ( اِ ) در گناباد خراسان گردن را گویند.