ارغاو. [ اَ ] ( اِ ) جوی آب. ( برهان ). رودخانه. ( اداةالفضلاء ) ( برهان ). ارغا. ( جهانگیری ). ارغاب. ( برهان ). ارغاف : ز عشق دو رُخ چون ارغوانت بر دو رخم ز هر دو دیده دو ارغاو خون شده ست روان.
سوزنی.
روم شوم سوی کاسان دو دیده چون ارغاو اگر نیائی ای ارغوان رخ از کاسان.