ارغاف. [ اِ ] ( ع مص ) تیز نظر کردن. تیز کردن نظر را. ( منتهی الأرب ). نگریستن با جد و جهد. ( آنندراج ). || شتاب رفتن. ( منتهی الأرب ). بشتاب رفتن. ( آنندراج ).ارغاف. [ اَ ] ( اِ ) جوی آب. رودخانه. ارغا. ارغاو. ارغاب. رجوع به ارغا و ارغاب شود.