ارعواء

لغت نامه دهخدا

ارعواء. [ اِ ع ِ ] ( ع مص ) بازایستادن. ( زوزنی ). بازایستادن از بدی و نادانی. ( منتهی الأرب ). کشیده شدن از جهل. || پشیمان شدن بر ترک چیزی. ( منتهی الأرب ).

پیشنهاد کاربران

اِرعَوَى: ( فعل ) ، ارعوى، یرعوی ، ارعِواءً
أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیْتُ ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی )
من همانم که مهلتم دادی ولی مراقبت ( رعایت ) نکردم.
منم که مهلتم دادی و بخود نیامدم،
منم آن که مهلتم دادی باز نایستادم،

بپرس