ارضاء

/~erzA/

برابر پارسی: خشنوتن، خشنود کردن

معنی انگلیسی:
satisfying

لغت نامه دهخدا

ارضاء. [ اِ ] ( ع مص ) خشنود کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغة ). ترضیه. ( مجمل اللغة ). دادن چیزی که خشنود کند. ( منتهی الأرب ). || اقناع.

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) خشنود کردن ، راضی گردانیدن .

مترادف ها

satisfaction (اسم)
رضایت، خوشنودی، خرسندی، خوشحالی، رضامندی، ارضاء، اقناع

فارسی به عربی

رضا

پیشنهاد کاربران

اِرضاء: ١. خرسندی، خرسندشدگی، خرسند کردن، خشنودی، خشنودشدگی، خشنود کردن ٢. برآوردن، بەجاآوردن، فراهم کردن ٣. [آمیزشِ جنسی] بیشترین کامجوییِ جنسی، رُبوخه، رُبوخەشدگی، رُبوخه کردن، سیریِ جنسی، سیرشدگی جنسی، سیر کردن جنسی، خرسندیِ جنسی، خشنودیِ جنسی
ربوخه شدن. [ رَ خ َ / خ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) انزال گشتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . در آرمیدگی بکمال خوشی رسیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . ربوخه رسیدن باشد بغایت اشتها در نزدیکی ، و گویند: ربوخه شد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
...
[مشاهده متن کامل]

نهی دست بر کون من می شوی
ربوخه تو ای هم شر و هم عروس
بلی چون ربوخه شود ماکیان
بسی زد بمنقار کون خروس.
دهقان علی شطرنجی.
گرچه بدم مرد زیر میره در آن حال
همچو زن غر شدم ربوخه و رعنا.
سوزنی.

بپرس