ارضا کردن


معنی انگلیسی:
cater, fulfil, fulfill, gratify, satisfy

فرهنگ فارسی

( مصدر ) خشنود گردانیدن رضایت کسی را فراهم آوردن اقناع کردن و بر آوردن خواست و میل کسی .

پیشنهاد کاربران

سیراب کردن
اِرضا کَردَن: ١. خرسند کردن، خشنود کردن ٢. برآوردن، بەجاآوردن، فراهم کردن ٣. [آمیزشِ جنسی] بیشترین کامجوییِ جنسی، رُبوخه، رُبوخەشدگی، رُبوخه کردن، سیریِ جنسی، سیرشدگی جنسی، سیر کردن جنسی، خرسندیِ جنسی، خشنودیِ جنسی
کام کسی را راندن ؛ روا ساختن آرزوی وی. برآوردن کام او :
بدو گفت یزدانت گوید همی
که از من بخواه آنچه جوید همی
که ما قصه حاجتش خوانده ایم
هم اندر زمان کام وی رانده ایم.
؟

بپرس