ارض ملکوت و کالبد انسان در روز رستاخیز

دانشنامه آزاد فارسی

اَرْضِ مَلَکوت و کالبد اِنسان در روزِ رَستاخیز
کتابی دربارۀ مراتب عالم و چگونگی رستاخیز آدمی در ذهنیت­ ایرانیان، نوشتۀ هانری کربن، به زبان فرانسوی، چاپ نخست در ۱۹۶۰، چاپ تجدید نظرشده در ۱۹۷۹. کتاب در دو بخش تدوین شده است؛ در بخش نخست، مفهوم «صورت زمین» از منظر آیین مزدایی، با استناد به متون مقدس دینی ایرانیان باستان، از اوستا تا بندهش، و سیر تحولات ذهنی در این باب، از آن روزگار تا روزگار بعد از اسلام از منظر فیلسوفان و عارفان مسلمان، با توسل به مفهوم «اقلیم هشتم» یا «هورقلیا»، تبیین شده است. بخش دوم کتاب نیز منتخبی است از ترجمۀ فرانسوی آثار فلاسفه و عرفایی چون شهاب ­الدین سهروردی، محی ­الدین عربی، داود قیصری، عبدالکریم گیلانی، اسیری لاهیجی، ملاصدرا، عبدالرزاق لاهیجی، فیض کاشانی، شیخ احمد احسایی، محمدکریم خان کرمانی، و ابوالقاسم خان ابراهیمی، همراه با مقدمه و شرح و تفسیر آن ­ها. این کتاب به فارسی ترجمه شده است (تهران، ۱۳۵۸ش).

پیشنهاد کاربران

کالبد ذهنی به معنای یک کالبد ساخته شده از عنصر یا خمیر مایه ذهنی نمی باشد بلکه کالبدی که توسط ذهن انسان تولید و در بیرون از ذهن هیچگونه مصداق واقعی و عینی و تجربی نداشته باشد. یعنی یک موجود اوهامی و بریده
...
[مشاهده متن کامل]
از واقعیت عینی و نه یک موجود حقیقی و منطبق بر واقعیت عینی. درست مثل جن ها یا اجنه ؛ ملائک یا فرشتگان ؛ اهریمن یا شیطان؛ یا ارواح خبیثه از دیدگاه آئین ها و ادیان و مذاهب باستان. پیشنهاد بعضی از حکیمان و عارفان دینی این است که قبل شروع هر کاری عبارت " بسم الله " را بر زبان جاری کنیم که از گزند این موجودات مصون و محفوظ باشیم و کار را با موفقیت به پایان برسانیم. اگر یک دختر و پسر در گوشه ای دور از تیر رس نگاه والدین قصد بوسیدن هم دیگر را داشته باشند، بهتر است بر اساس سفارش حاج مشتی کربلایی قمی نجف آبادی طوسی سبزه واری، قبل شروع عمل بوسیدن عبارت بسم الله را بر زبان و بین لبان جاری نمایند تا کار آنان یعنی بوسیدن لبان همدیگر ، موجبات رضایت و خشنودی خداوند متعال را فراهم و توجهات والای اورا به چنین بوسه چینی های متقابل جلب نماید. اگر این اسلحه قوی را همیشه بهمراه خود داشته باشیم آنگاه دیکر هیچ کالبد ذهنی نمی تواند مارا تسخیر کند. شاید بهتر باشد که عبارت بسم الله را مثل علامت صلیب مسیحیان روی پیشانی با رنگ های مختلف خال کوبی کنیم ، تا اگر دراکولا که با کالبد ذهنی و بطور نامرئی در یک شب تاریک و ظلمانی با قصد نوشیدن خون بسمت مان بیاید به محض مشاهده آن علامت پا به فرار بگذارد. بعضی ها هم معتقدند که عبارت بسم الله را باید آویزان گوشه دل کرد که شریان ها را از گچ و آهک گرفتگی پاک می کند و باعث جلوگیری از سکته قلبی و مغزی می شود. دنبالچه این عبارت یعنی ال رحمان و ال رحیم داستان مفصل تری دارد که شرح آن خارج از حوصله این کامنت یا پیامک می باشد.

بر خلاف بینش و باور بنیانگذار عرفان حلقه یا عرفان کیهانی از دیدگاه این عارف حقیر در بطن عارف کیهانی به محض مردن نام من کالبد ذهنی نخواهد بود. زیرا کالبد ذهنی نام نیست بلکه یک موجود مفهومی است و ساخته و
...
[مشاهده متن کامل]
پرداخته قوای ادراکی فهم و عقل ناچیز و محدود بعضی آدم های متخیل و توهم گر در حین پرسه زدن در وادی های شنزار و بی آب و علف و سراب آلود در بیرون از میدان و مرز تجربه و شناخت تجربی با استفاد از مفاهیم تجربی مثل کالبد و ذهن درست مانند اسب سفید شاخدار و بالدار حماسه سرایان یونانیان ماقبل باستان و قالی یا فرش پرنده سند باد بحری و یا عقل سرخ و صدای بال و پر جبرئیل و انوار مجرده قاهره و مدبره شیخ اشراق و یا کالبد اثیری صادق هدایت در داستان بوف کور و یا عقول عشره یا دهگانه و نفوس اربعه یا چهارگانه اماره و لوامه و ملامه و مطمئنه بعضی دیگر از حکیمان و عارفان دینی خودمان . خداوند متعال در نظام احسن آفرینش مبداء و پس از آفرینش من ( و هر فرد انسانی دیگر ) در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی و اهداء زندگی جاودانه ، یک نام هم به زبان خویش به من اهداء نموده است و پس از مرگ کلیه پیشینیان و آیندگان زمینی در طول زندگی روئیائی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی بهشتی با آن نام مرا صدا خواهند زد و نه با نام من در طول زندگی دنیوی. زیرا این نام توسط پدر و مادر ( والدین ) به من اهداء گردیده است و فقط اعضای خانواده و اقوام و دوستان و آشنایان و همکاران و هم بازیان به هنگام خطاب شفاهی یا کتبی از آن استفاده می کنند. همین نام در زبان های مختلف انسانی بطور یکسان نوشته و تلفظ نمی شود بلکه مختلف . به عنوان مثال Abraham با تلفظ آبراهام در زبان عربی ابراهیم و در زبان ترکی ایبراهیم و در زبان عبری و غربی همان آبراهام می باشد که معنای آن پدر اقوام و گاهی پدر خیلی از اقوام و گاهی پدر اقوام یهود و عرب می باشد . اما این نام از سه کلمه فارسی به شکل زیر ساخته شده است : Ab rah am با تلفظ آب راه ام . و از دیدگاه والدین سومری و فارسی زبان ( یا پدر و یا مادر ) به معنای توشه نوشیدنی و یا روشنایی راه من، بوده است و می باشد و نه پدر اقوام، زیرا اقوام مختلف از دیدگاه ادیان توحیدی ابراهیمی دارای یک والدین تخیلی - توهمی دیگری می باشند تحت نام های بابا آدم و ننه حوا. که هرکدام از ما در دوران کودکی و در فصل سرما و زمستان زیر کرسی یا در کنار بخاری های هیزمی و نفتی و شنیدن اتل و متل های بابا ها و ننه بزرگان و یا عمه ها و خاله بزرگان و یا دایی ها و عمو بزرگان یا والدین ، آن نام ها را شنیده ایم که گویا دو فرزند پسر هم داشته اند یکی به نام آبیل به معنای بیل آبیاری و دیگری به نام گابیل به معنای بیل شخم زنی قبل از پیدایش خیش های شخم زنی و کشف فلزات و اختراع گاوآهن.

انسان با تمامی ابعاد وجودی خویش و بهمراه تار و پود های کیهانی و نه به مثابه تافته ای جدا بافته از کل ( هبوت آدم و حوای دینی ) ، آشیانه ملکوتی یعنی نظام احسن آفرینش مبداء و زندگی طولانی مدت درون آن در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی بهشتی را پشت سر گذاشته و وارد سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی گردیده است و در پایان این راه و سفر بسیار طولانی یعنی در معاد دوباره با تمامی ابعاد وجودی خویش بهمراه کلیه اجزای مفید محتوای کیهان به همان نظام احسن آفرینش مبدئی و ازلی و ابدی باز خواهد گشت و مجددا از همان زندگی بهشتی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی برخوردار خواهد گردید و آنهم از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و نه از راه یا طریقی دیگر و آنهم نه فقط در این جهان بلکه بطور یکسان و برابر در محتوای هرکدام از جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار . تصویر کلی سامان یا نظام احسن آفرینش مبداء و تصاویر اجزای آن و کلیه امورات و زندگی های اجزاء پس از آفرینش اولیه برای همیشه در خاطره مطلق و بیکران خداوند متعال و در چارچوب طرح مطلق آفرینش ثبت و ضبط گردیده است و هیچگونه تغییر و تحول و لرزشی در آن ایجاد نخواهد شد. چارچوب طرح مطلق آفرینش و مفاد و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن هم قبل از آفرینش اولین جهان یا مجموعه وسیعی از جهان ها توسط خداوند متعال یک بار برای همیشه با علم و قدرت و آگاهی و اطمینان و یقین مطلق تعیین گردیده و مهر و موم قضا و قدر بر آن نهاده شده است و در خاطره مطلق و بیکران ثبت و ضبط گردیده و جاودانه ثابت و دست نخورده باقی خواهد ماند. خداوند متعال برای ایجاد آن طرح بینهایت زمان در اختیار داشته است . نظام احسن آفرینش همیشه در پایان هرکدام از سفر های مقطعیِ نزولی و صعودی با مراتب و درجات مختلف و فراوان تکاملی بین دو سر حد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال مطلق ( که هرگز نخواهد رسید ) در طول سفر بی پایان تکاملی بطور یکسان و برابر در محتوای هرکدام از جهان ها تکرار میگردد. اولین سفر بین مبداء و معاد صورت می گیرد و پس از آن بین معاد های متوالی و بیشمار. نظام احسن آفرینش معادی همان نظام احسن آفرینش مبدئی و ازلی و ابدی خواهند بود بدون یک ذره اختلاف. تعداد زندگی های دنیوی با درجات مختلف و فراوان تکاملی بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت و کمال ( آخرین زندگی دنیوی قبل از وقوع آخرین مه بانگ و رسیدن به معاد ) و تعداد مه بانگ ها در طول سفر مقطعی نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد و پس از آن بین معاد های متوالی و بیشمار، از طریق زیر به روش علمی و به زبان ریاضی قابل محاسبه و تعیین می باشند: طول زمان سفر بین مبداء و معاد تقسیم بر طول عمر کلی کیهان .
...
[مشاهده متن کامل]

طول زمان سفر و طول عمر کلی کیهان دو ثابت کلی و مطلق و جاودانه اند و اندازه هرکدام از آنها هرگز یک ثانیه یا یک میلی متر نه اضافه می شود و نه کاهش می یابد و در حال حاضر فقط خداوند متعال به مقدار حقیقی آنها علم و آگاهی مطلق دارد. اما انسان بیدار و آگاه و هوشیار علمی هم در آینده این دو مقدار را محاسبه و تعیین خواهد نمود و به کلیه ابهامات و اوهامات بینش ها و باور های اسطوره ای و افسانه ای و حماسه ای و آیینی و دینی و مذهبی در این زمینه پایان خواهد بخشید. سفر های مقطعیِ نزولی و صعودی محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار، یک سفر یگانه و واحد می باشد و آغاز و پایان و مسیر و چگونگی طی آنها از پیش بطور مطلق تعیین گردیده و این سفر ها به خود خداوند متعال تعلق دارند به عنوان کل های متناهی کیهانی و بیشمار بهمراه اجزاء.
حل مسئله زندگی پس از مرگ :
هرفرد انسانی همانطور که در بالا اشاره شد در طول این راه و سفر طولانی بین مبداء و معاد تنها دارای یک یا دو یا سه تولد و مرگ و یک زندگی دنیوی نمی باشد بلکه فراوان. مشاهده زندگی توسط نفوس مجرد افراد انسانی در طول این سفر همیشه از دو فاز برخوردار است ؛ یکی بیداری و مشاهده عینی و دیگری خواب و مشاهده روئیائی. فاز بیداری از لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر آغاز میگردد و در لحظه مرگ به پایان میرسد و طول آن برابر است با طول عمر هر فرد. فاز خواب از لحظه مرگ آغاز میگردد و تا لحظه بسته شدن دوباره نطفه در رحم مادر در همین عالم واقعی و عینی و شهودی ادامه می یابد و طول آن برای کلیه افراد انسانی در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده ( از زمان پیدایش روی کره زمین تا پایان انقراض در منظومه شمسی یا در گوشه ناچیزی از کهکشان راه شیری ) بطور مطلق یکسان خواهد بود بدون یک ثانیه کمتر و یا بیشتر. و طول حقیقی و واقعی آن همیشه مساوی خواهد بود با هفت برابر طول عمر کلی کیهان یا دهر کیهانی یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز آن و وقوع دو مه بانگ متوالی. عمر کلی کیهان در حال حاضر توسط منجمین و کیهان شناسان برجسته غیر قابل پیش بینی و تخمین و محاسبه و تعیین می باشد، اما در آینده یقینن چنین محاسبه ای امکانپذیر خواهد بود. تا آن زمان برای سهولت در عمل تفکر و تخیل در این زمینه می توان طول عمر کلی کیهان را برابر دانست با مقدار عددی سرعت نور ( یعنی بدون پسوند کیلومتر بر ثانیه ) در خلاء بتوان عدد ۲ به اضافه پسوند سال یعنی ۹۰ میلیارد سال و آنهم سال شمسی و نه قمری. نیمی از این عمر یعنی ۴۵میلیارد سال به فاز انبساط و نیمی دیگر به فاز انقباض تعلق دارند. بنابراین طول فاز خواب مرگ در طول سفر همیشه برابر با ۶۳۰ میلیارد سال خواهد بود. اگر از کلمه دینی برزخ استفاده کنیم ، آنگاه می توانیم بگوئیم که در طول سفر بین مبداء و معاد فقط یک برزخ وجود ندارد بلکه به تعداد زندگی های دنیوی و تعداد حلقه های زنجیره تولد و مرگ و تعداد حلقه های زنجیره وقوع مه بانگ ها . با فرا رسیدن لحظه اجل مرگ ، نفس مجرد انسانی به خواب ژرف و شیرین مرگ فرو خواهد رفت و مشاهدات عینی آن از زندگی دنیوی به پایان خواهد رسید و بطور همزمان و به موازات خواب ژرف و شیرین مرگ در عالم غیب ( در بخش غیبی همین عالم واقعی و عینی و شهودی ) از زندگی روئیایی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی برخوردار خواهد گشت و در سرای ملکوتی خاص و ویژه خویش و در همسایگی کلیه گذشتگان و آیندگان زمینی خویش ، آن زندگی رویائی را در کمال صلح و سلامتی و صفا و شادی و خرّمی و لذت ادامه خواهد داد تا لحظه بسته شدن دوباره نطفه در رحم مادر در همین عالم واقعی. کلیه اموات بطور همسن و سال و در همان سن ملکوتی اولیه در نظام احسن آفرینش مبداء ، پس از مرگ از آن زندگی روئیائی برخوردار می شوند و نه یکی در سن نوزادی و دیگری در سن صد سالگی . و کلیه آنها با یک زبان مشترک و واحد باهم گفت و شنود خواهند داشت و آن زبان نه سانسکریت خواهد بود و نه عبری و نه عربی و نه فارسی و نه انگلیسی و نه آلمانی و نه فرانسوی بلکه زبان واحد و یگانه خداوند متعال. زیرا در نظام احسن آفرینش مبداء و در طول زندگی بسیار طولانی بهشتی درون آن در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی، هیچ فرد انسانی ( و هیچ موجود زنده و مفید دیگری ) از خود دارای اختیار و اراده و خواست آزاد نبوده است بلکه در کلیه لحظات آن زندگی اختیار و اراده و خواست خداوند متعال بطور مستقیم و بدون واسطه در سرار تار و پود وجود هر موجودی جاری بوده است. لذا هیچ فرد انسانی در طول زندگی طولانی مدت بهشتی خود، مرتکب هیج گونه خطا و گناهی نشده است که بابت آن از بهشت و پیشگاه بیکران خداوند متعال به بیرون طرد و تبعید گردیده بوده باشد. زندگی روئیائی پس از مرگ همان زندگی بهشتی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی درون نظام احسن آفرینش مبداء خواهد بود ، اما نه در قالب واقعیت عینی بلکه در قالب واقعیت محض و روئیایی اما به همان روشنایی. در طول زندگی رویائی کلیه آرزوی های نیک هرفرد انسانی پشت سر هم و هرکدام به نوبه خاص و ویژه خویش بطور کامل برآورده می شوند و در آن روند ( یعنی برآورده شدن آرزوها ) به هیچ موجود دیگری هیچگونه ضرر و زیان و خسارتی وارد نخواهد گردید.
این عالم یا این دنیا در نوع خاص و ویژه خویش در طول این راه و سفر بسیار طولانی همیشه در قدم های هشتم یعنی پس از وقوع مه بانگ های هشتم از نو در یک مرتبه و با یک درجه تکاملی برتر نسبت به حالت قبلی به ظهور و پیدایش و کثرت می رسد و عمر کیهانی خودرا سپری می نماید.
نفس مجرد به معنای من یا خود می باشد و نباید آنرا مثل بعضی از حکیمان و عارفان دینی گاهی اوقات با جسم و روح ( ملاصدرا ) و گاهی با روان و گاهی با جان ( شبستری ) و حتا گاهی با عقل ( ابن سینا ) مترادف و معادل و هم معنا یا یکی پنداشت.
ما انسان های این عالم فقط به این عالم تعلق داریم و انسان هایی که به شش عالم دیگر تعلق دارند ، بقیه اعضای خانواده های بنیادی و ده عضوی ملکوتی یا آسمانی هرکدام از خود ما افراد انسانی می باشند. موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی این عالم برای آن انسان ها و در آن شش عالم همین ها خواهند بود.
در پایان لازم به اشاره می دانم که وقت خودرا روی بررسی و شناسایی کالبد های ذهنی و تسخیر شدن توسط آنها و اشباح خبیثه و اجنه و شیاطین و عقول و انوار مجرده و وعده پاداش های بهشتی و عذاب های جهنمی از دیدگاه آئین و دین و مذهب و الاهیات و کلام و تفسیر و حکمت ها و عرفان های اوهامی و ابهامی دینی تلف ننمائیم. انسان فقط از طریق شناخت واقعیت عینی یا بطور کلی شناخت طبیعت و کیهان و طبع انسانی خویش می تواند به شناخت کامل خود و خداوند متعال نائل گردد و نه از راه دیگری، زیرا واقعیت عینی تنها منبع موثقی می باشد که در برابر ما قرار گرفته است و خود ما بخشی از آن هستیم و به آن تعلق داریم و نباید خودرا به مثابه تافته ای جدا بافته از آن به پنداریم. از آنجاییکه انسان یک موجود محدود و آفریده شده می باشد و هیچگاه نخواهد توانست به سطح مطلقیت آفریدگار خویش ارتقاء و صعود یابد، لذا این سفر تکاملی در بطن بینهایت ( و نه سفر بسوی بینهایت ) یعنی در محتوای هرکدام از جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار بطور یکسان و برابر ضرورتا بی پایان خواهد بود. البته خداوند متعال اگر بخواهد همیشه می تواند در طول یک چشم بهم زنی کلیه جهان ها و محیط و محتوای آنها را محو نماید و به حالت اولیه خویش قبل از آفرینش برگردد. از دیدگاه این حقیر مقدار احتمال چنیین خواستن و تجدید نظر در تصمیم گیری اولیه برابر با صفر نمی باشد، اما بینهایت نزدیک به 0 .

بپرس