در اصل ارشیناز هست نه آرشیناز
درود ( درستی و راستی ) رسد به شما ( جناب علیرضا حیدری ) و روزنامه گرانسنگ ( وَزّین ) اعتماد
راستش از شما روزنامه نگار و ویراستار نازنین،
چشمداشت بیشتری داشتم که به فرهنگ ایران زمین خود بیشتر ارج بنهید ولی با این همه به پرسشتان با بخش بندی به مانند خودتان پاسخ می دهم تا بهتر دریابید:
... [مشاهده متن کامل]
1. شما دچار برداشت نادرستی ( سوء تفاهمی ) از واژه فارسیِ اوستایی شدید!
من که خط تیره ( - ) نگذاشتم، شما خودتان آن را از هم جدا کردید!
واژه فارسیِ اوستایی: یعنی زبان اوستایی یکی از گونه های فارسی است ( که از فارسی میانه زرتشتی و فارسی میانه مسیحی"زبوری" بوجود آمده است )
مانند: فارسیِ باستان، فارسیِ میانه، فارسیِ دری، فارسیِ نو و. . .
2. کوتاهی ( پارسیگ: نَرسپان ) این بخش را می پذیرم ولی برای درست انگاری آن >>> هزاره سوم میلادی را پیشنهاد می کنم!
558 پیش از میلاد: آغاز پادشاهی کوروش بزرگ در اَنشان ( اَنزان ) و جابجایی پایتخت به شوش ( خوزستان )
530 پیش از میلاد: زمان دیهیم گذاری ( تاجگذاری ) کوروش فرمند
پس می شود: 2579 هخامنشی
3. این واژه از کتاب زنان هخامنشی:
نوشته: ماریا براسیوس و برگردان: هایده مشایخ برگرفته شده است!
4. آریا: دوستِ وفادار، رفیق جون جونی ( صمیمی و خودمونی ) -
آزاده، سرافراز، بالنده - شریف، نجیب، شرافتمند، پاک نژاد، سِپَنتا -
با اصالت، اصیل، ریشه دار، تبارمند، بزرگوار
فارسی باستان: ایرنیتَه ویجه ( ایرانویچ: نخستین سرزمین آریایی ها )
که در سنگ نوشته های داریوش در نقش رستم ( دو کتیبه ) و شوش ( نوزده کتیبه ) آمده است!
اوستایی: اَیرینَه
فارسی میانه اشکانی ( پَهلَوانیگ، پَهلَوانیک ) : ایر ( اِریه، ایریه )
فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : اِریک
این واژه نخست اِرشیناز بوده که در پی گذشت زمان به گونه آرشیناز درآمده است!
به مانند واژه آریا
5. خب درسته، آریایی ویژه ایرانی ها نیست و گونه های گوناگونی را در برمی گیرد و وابسته به مهاجرت آریایی هاست
( ( گرچه برخی هم مهاجرت آریاییان را نمی پذیرند و گمان می دارند که آریاییان پیش از دوران نوسنگی در ایران می زیسته اند! ) )
با این همه کتاب هایی برای بهتر دریافتن این پُرسمان ( موضوع ) وجود دارد
برخی از آن ها:
ایرانویچ: نوشته بهرام فره وَشی
زندگی و مهاجرت آرییان: نوشته فریدون جُنِیدی
مهاجرت آریایی ها به مهد کهن ایران: نوشته اعظم ایراندوست
در پایان یه پیشنهاد دوستانه به دوست نازنین و مهربانم علیرضا حیدری دارم:
بهتر نیست به جای خرده گیری به دیگران و کوچک شمردن کارهای آنان، دست گیر آن ها باشیم تا دست انداز
یا این که خودمان چرخ دنده های زبان پارسی ( فارسی ) را بچرخانیم و یک واژه ی زیبا بیافرینیم!
سعدی:
دل برگرفتی از بَرَم، ای دوست دست گیر/
کز دست می رود سَرَم، ای دوست دست گیر
شرط است دست گیری درمندِگان و من/
هر روز ناتوان ترم، ای دوست دست گیر
پایاب نیست، بحر غمت را و من غریق/
خواهم که سر برآورم، ای دوست دست گیر
سر می نهم که پای برآرم ز دام عشق/
وین کی شود میسرم، ای دوست دست گیر
دل جان همی سپارد و فریاد می کند/
کِآخر به کار تو دَرَم، ای دوست دست گیر
راضی شدم به یک نظر اکنون که وصل نیست/
آخر بدین محقرم، ای دوست دست گیر
از دامن تو دست ندارم که دست نیست/
بر دستگیر دیگرم، ای دوست دست گیر
سعدی نه بارها به تو برداشت دست عجز/
یک بارَش از سر کرم، ای دوست دست گیر
راستش از شما روزنامه نگار و ویراستار نازنین،
چشمداشت بیشتری داشتم که به فرهنگ ایران زمین خود بیشتر ارج بنهید ولی با این همه به پرسشتان با بخش بندی به مانند خودتان پاسخ می دهم تا بهتر دریابید:
... [مشاهده متن کامل]
1. شما دچار برداشت نادرستی ( سوء تفاهمی ) از واژه فارسیِ اوستایی شدید!
من که خط تیره ( - ) نگذاشتم، شما خودتان آن را از هم جدا کردید!
واژه فارسیِ اوستایی: یعنی زبان اوستایی یکی از گونه های فارسی است ( که از فارسی میانه زرتشتی و فارسی میانه مسیحی"زبوری" بوجود آمده است )
مانند: فارسیِ باستان، فارسیِ میانه، فارسیِ دری، فارسیِ نو و. . .
2. کوتاهی ( پارسیگ: نَرسپان ) این بخش را می پذیرم ولی برای درست انگاری آن >>> هزاره سوم میلادی را پیشنهاد می کنم!
558 پیش از میلاد: آغاز پادشاهی کوروش بزرگ در اَنشان ( اَنزان ) و جابجایی پایتخت به شوش ( خوزستان )
530 پیش از میلاد: زمان دیهیم گذاری ( تاجگذاری ) کوروش فرمند
پس می شود: 2579 هخامنشی
3. این واژه از کتاب زنان هخامنشی:
نوشته: ماریا براسیوس و برگردان: هایده مشایخ برگرفته شده است!
4. آریا: دوستِ وفادار، رفیق جون جونی ( صمیمی و خودمونی ) -
آزاده، سرافراز، بالنده - شریف، نجیب، شرافتمند، پاک نژاد، سِپَنتا -
با اصالت، اصیل، ریشه دار، تبارمند، بزرگوار
فارسی باستان: ایرنیتَه ویجه ( ایرانویچ: نخستین سرزمین آریایی ها )
که در سنگ نوشته های داریوش در نقش رستم ( دو کتیبه ) و شوش ( نوزده کتیبه ) آمده است!
اوستایی: اَیرینَه
فارسی میانه اشکانی ( پَهلَوانیگ، پَهلَوانیک ) : ایر ( اِریه، ایریه )
فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : اِریک
این واژه نخست اِرشیناز بوده که در پی گذشت زمان به گونه آرشیناز درآمده است!
به مانند واژه آریا
5. خب درسته، آریایی ویژه ایرانی ها نیست و گونه های گوناگونی را در برمی گیرد و وابسته به مهاجرت آریایی هاست
( ( گرچه برخی هم مهاجرت آریاییان را نمی پذیرند و گمان می دارند که آریاییان پیش از دوران نوسنگی در ایران می زیسته اند! ) )
با این همه کتاب هایی برای بهتر دریافتن این پُرسمان ( موضوع ) وجود دارد
برخی از آن ها:
ایرانویچ: نوشته بهرام فره وَشی
زندگی و مهاجرت آرییان: نوشته فریدون جُنِیدی
مهاجرت آریایی ها به مهد کهن ایران: نوشته اعظم ایراندوست
در پایان یه پیشنهاد دوستانه به دوست نازنین و مهربانم علیرضا حیدری دارم:
بهتر نیست به جای خرده گیری به دیگران و کوچک شمردن کارهای آنان، دست گیر آن ها باشیم تا دست انداز
یا این که خودمان چرخ دنده های زبان پارسی ( فارسی ) را بچرخانیم و یک واژه ی زیبا بیافرینیم!
سعدی:
دل برگرفتی از بَرَم، ای دوست دست گیر/
کز دست می رود سَرَم، ای دوست دست گیر
شرط است دست گیری درمندِگان و من/
هر روز ناتوان ترم، ای دوست دست گیر
پایاب نیست، بحر غمت را و من غریق/
خواهم که سر برآورم، ای دوست دست گیر
سر می نهم که پای برآرم ز دام عشق/
وین کی شود میسرم، ای دوست دست گیر
دل جان همی سپارد و فریاد می کند/
کِآخر به کار تو دَرَم، ای دوست دست گیر
راضی شدم به یک نظر اکنون که وصل نیست/
آخر بدین محقرم، ای دوست دست گیر
از دامن تو دست ندارم که دست نیست/
بر دستگیر دیگرم، ای دوست دست گیر
سعدی نه بارها به تو برداشت دست عجز/
یک بارَش از سر کرم، ای دوست دست گیر
�۱ - واژه فارسی - اوستایی نداریم. اوستایی و فارسی دو زبان جدا هستند. پس فارسی - اوستایی غلط است. ۲ - هنگام هخامنشیان از ۲۶۰۰ سال پیش است نه از ۳۰۰ سال پیش. ۳ - نام زنان هخامنشی جز در منابع یونانی و گل نبشته های ایلامی ( عیلامی ) دیده نمی شود و معلوم نیست چنین نامی با چنین تلفظی اولا در این منابع موجود و دیگر اینکه تلفظش همان تلفظ فارسی باستان ( زبان فارسی هنگام هخامنشی ) باشد. ۴ - �آر� در متون �فارسی باستان� و �اوستایی� وجود ندارد که به معنی �آریایی� و �پارسی� باشد و چون �آریایی� بخش اولش در �فارسی� امروز �آر� است دلیل بر این نیست که در زمان �هخامنشی�، �آر� تلفظ می شده. �آریایی� در �فارسی باستان�، �اری� و در �اوستایی�، �اایری� تلفظ می شده. ۵ - �آریایی� به معنی �پارسی� نیست که هر دو در یک مدخل معنی یک واژه خاص باشند. اینها ایرادات توضیح مربوط به �آر�، بخش نخست این واژه در خوش بینانه ترین حالت، موجود در منابع بیگانه و در بدبینانه ترین حالت، مجعول است. اگر به بررسی �شی� و �ناز� بپردازیم، شماره دلایل به بیش از ۲۰ خواهد رسید که در این یادداشت مجال پرداختن به آنها نیست. �
... [مشاهده متن کامل]
علیرضا حیدری
روزنامه اعتماد
سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، شماره ۴۴۸۹
... [مشاهده متن کامل]
علیرضا حیدری
روزنامه اعتماد
سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، شماره ۴۴۸۹
آرشیناز یه اسم دخترونه زیبا ، دیگه خواهشا دختراتون را آرشین صدا نکنید چون آرشین اسم پسرهست ودر ثبت احوال هم پسر ثبت شده آرشین منسوب به آرش هست. ( آرشین اسم پسر ) ، ( ارشین ، آرشینا وآرشیناز اسم دختر ) خواهشا این اسامی را با هم قاطی نکنید
واژه فارسی اوستایی -
نام یکی از ملکه های دوران هخامنشی ( 3000 سال پیش ) که به دلیل جذابیت و زیرک بودن، به این نام مشهور گشته است!
آر: آریایی، ایرانی - پارسی ( فارسی ) ، عَجَم
شی: چی - کافی، کاردان، باتجربه، آزموده، حرفه ای، ماهِر، زبردست، این کاره، مُجَرَّب، زُبده، کار بَلَد، کار کُشته، آبدیده!
... [مشاهده متن کامل]
ناز: کِرِشمه، عِشوه، دلبری، غَمزه، قَمیش!
معنی: دختر دلربا و باهوشِ آریایی، دوشیزه ایرانیِ زرنگ و کاریزما دار!، بانوی جذاب و آبدیده پارسی،
شهربانو فریبنده و کار بَلَد فارسی، ملکه دِلکِش و آزموده ایرانی
نام یکی از ملکه های دوران هخامنشی ( 3000 سال پیش ) که به دلیل جذابیت و زیرک بودن، به این نام مشهور گشته است!
آر: آریایی، ایرانی - پارسی ( فارسی ) ، عَجَم
شی: چی - کافی، کاردان، باتجربه، آزموده، حرفه ای، ماهِر، زبردست، این کاره، مُجَرَّب، زُبده، کار بَلَد، کار کُشته، آبدیده!
... [مشاهده متن کامل]
ناز: کِرِشمه، عِشوه، دلبری، غَمزه، قَمیش!
معنی: دختر دلربا و باهوشِ آریایی، دوشیزه ایرانیِ زرنگ و کاریزما دار!، بانوی جذاب و آبدیده پارسی،
شهربانو فریبنده و کار بَلَد فارسی، ملکه دِلکِش و آزموده ایرانی