ارزب

لغت نامه دهخدا

ارزب. [ اِ زَب ب ] ( ع ص ) کوتاه. ( منتهی الأرب ). کوتاه بزرگ. ( مهذب الاسماء ). کوتاه ستبر. || کلان. درشت. بزرگ. ستبر. ستبر درشت. || سخت. ( منتهی الأرب ). || ( اِ ) شرم زن یا شرم زن ستبر. زهارِ زن. ( منتهی الأرب ). برمگان زن.

فرهنگ فارسی

کوتاه درشت

پیشنهاد کاربران

بپرس