ارزام. [ اِ ] ( ع مص ) ارزام رعد؛ بانگ کردن رعد. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). سخت بانگ کردن تندر. ( منتهی الأرب ). || ارزام ریح ؛ بانگ کردن باد چون ناله شتر. آواز حنین شتر کردن باد.( منتهی الأرب ). || ارزام ناقه ؛ ناله کردن او. بانگ کردن اشتر چنانکه دهن باز نکند. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || آرزومند بچه گشتن ناقه. || ( اِ ) آواز رعد. ( مهذب الاسماء ).ارزام. [ اَ ] ( اِخ ) والی هرات بزمان داریوش سوم. ( ایران باستان ص 1720 ).