اردشیر دوم
لغت نامه دهخدا
نسب : چنانکه بالاتر گفته شد، پدر او داریوش دوم بود و مادرش پُروشات خواهر همان داریوش ( چنانکه گذشت ، کتزیاس پُروشات را خاله داریوش دانسته ).
وقایع بدو سلطنت ، سوء قصد نسبت به اردشیر: پلوتارک گوید ( اردشیر بند 1-2 ): کوروش از طفولیت تندخو و شدیدالعمل بود، اما اردشیر رفتاری ملایم و حسیاتی معتدل داشت او بحکم شاه و ملکه با زنی خردمند و زیبا ازدواج کرد و بعدها بر خلاف میل آنان این زن را نگاه داشت ( مقصود قضیه تری تخم است ) پُروشات کوروش را بیش از اردشیر دوست میداشت و میخواست تخت و تاج شاهی پس از فوت داریوش نصیب او گردد بنابراین همین که شاه ناخوش شد ملکه او را از ایالت سواحل دریاها احضار کرد و کوروش ، به امید اینکه مادرش او را ولیعهد خواهد کرد، بمقر سلطنت پدر شتافت پُروشات برای اجرای خیال خود بهمان دلیل متشبث شد، که وقتی خشیارشا بتحریک دمارات متمسک شده بود، توضیح آنکه ملکه بشاه گفت : من ارشک را وقتی زائیدم که تو یک شخص عادی بودی ولی کوروش را زمانی ، که من ملکه بودم. این دلیل در مزاج شاه اثر نکرد، زیرا اعلام کرد، که ارشک جانشین اوست و موسوم به اردشیر خواهد بود. بعد کوروش را والی لیدیه و صفحات دریائی و سردار کرد ( شاید این یگانه دفعه ای بود که داریوش در مقابل نیرنگ ها و اصرار پُروشات مقاومت کرده ). بعد از فوت داریوش اردشیر به پاسارگاد رفت ،تا در آن جا بوسیله کاهنان آداب تاجگذاری را بعمل آرد. در این شهر معبدی هست که متعلق به ربةالنوع جنگ است و باید حدس زد که معبد می نرو میباشد ( می نرو، درنزد یونانی ها ربةالنوع عقل و جنگ بود. معبد پاسارگاد اناهیتا ( ناهید ) بوده و یونانیها این یَزت َ را با می نیرو تطبیق میکردند م. ) موافق آداب ، شاه میبایست داخل معبد شده و لباس خود را کنده لباسی را، که کوروش قدیم ( مقصود کوروش بزرگ است ) قبل از این که بشاهی رسیده باشد، میپوشید، در برکند، و پس از اینکه قدری انجیر خشک خورد برگ تِربنت را بجود و مشروبی بیاشامد، که از سرکه و شیر ترکیب شده. اگر آداب دیگر بر حسب قانون مقرر است ، فقط معلوم کاهنان میباشد. در حینی که اردشیر میخواست آداب مذهبی را بجا آرد، تیسافرن او را آگاه کرد که کوروش سؤقصد نسبت به او دارد و برای تأیید این خبر کاهنی را، که سابقاً مربی کوروش بود و متاسف از اینکه او شاه نشده ، نزد اردشیر آورد. او شهادت داد که کوروش قصددارد در حین اجرای آداب مذهبی بشاه حمله کرده او رابکشد. بعضی گویند، که بمجرد این اسناد کوروش توقیف شد. برخی به این عقیده اند که کوروش داخل معبد شده پنهان گردید و کاهن مزبور قصد او را آشکار کرد. بهر حال پس از آن اردشیر حکم اعدام کوروش را داد و همین که این خبر به پُروشات رسید، دوان آمد و پسر خود را درآغوش کشیده بدن او را با گیسوان خود پوشید، گردن خود را بگردن او چسباند و چنان او را در برگرفت که جلاّد نمیتوانست ضربتی به کوروش وارد آورد، بی اینکه آن ضربت به پروشات هم اصابت کند. پس از اینکه ملکه فریادها برآورد و شیون ها کرد و چندان عجز و الحاح نمود و قسم داد و قسم خورد، تا بالاخره شاه از تقصیر کوروش درگذشت و حکم کرد، که فوراً به ایالت خود برگردد. کوروش پس از آن بطرف لیدیه حرکت کرد، و چنانکه بیاید، در آنجا یاغی شد. قبل از اینکه بشرح یاغی گری کوروش بپردازیم لازم است شمه ای از اردشیر و احوال او بگوئیم. پلوتارک گوید ( اردشیر، بند 4 - 5 ): در مزاج شاه یک کندی طبیعی بود، که مردم آنرا بملاطفت و ملایمت تعبیر میکردند. اردشیر بنام و رفتار هم اسم خود، اردشیر درازدست ، رشک میبرد و میخواست مانند او رفتار کند. همه به او دست رسی داشتند، پاداشهائی که میداد عالی و موافق لیاقت اشخاص بود، در مجازات ها از حد اعتدال تجاوز نمی کرد و آنچه باعث وهن بود از مجازاتها می کاست. هدایائی که به او میدادند، با روی خوش میپذیرفت و بشاشت او در این موقع مقابله میکرد با مسرت اشخاصی که به او هدیه میدادند یا از او هدیه میگرفتند. اطوار خوشی ، که در موقع دادن هدیه بکسی ، مینمود، بر نیکی فطرت و کردارش گواهی میداد. و کوچک ترین هدیه را با مسرت میپذیرفت ، یک روز شخصی اُمیزوس نام انار فوق العاده درشتی به او هدیه کرد و اردشیر گفت ( ( قسم به میثر ( مهر ) که اگر شهر کوچکی را به این شخص بسپارند، او میتواند آنرا بزرگ کند ) ). در یکی از مسافرتهای او، وقتی که همه به او تقدیمی میدادند، کاسب فقیری چون چیزی نداشت بدهد بطرف رودی دوید و دو دست خود را پر از آب کرده نزد او آورد. اردشیر را این کار او بسیار خوش آمد و جامی برای او فرستاد، که پر از هزار دریک طلا بود . روزی اردشیر شنید، که اوکلیداس نامی از اهل لاسدمون نسبت به او حرفی زده ، که جسارت است بر اثر آن یکی از صاحب منصبان را فرمود به او بگوید: ( ( تو مختاری بر علیه شاه آنچه خواهی بگوئی و شاه هم میتواند آنچه خواهد بگوید و بکند ) ). تیری باذ روزی در شکارگاه بشاه نشان داد، که لباسش پاره شده. او در جواب گفت : چه کنم ؟ تیری باذ گفت لباسی دیگر بپوش و این لباس را، که در تن داری بمن ده. اردشیر جواب داد، این لباس را بتو میدهم ، ولی اجازه نمیدهم که آنرا در برکنی. تیری باذ که شخصی سبک مغز بود، فوراً لباس را پوشید و خود را با زینت هائی از زر، که فقط ملکه حق استعمال آن را داشت ، آراست همه از رفتار تیری باذ، که بر خلاف قانون بود، خشمناک شدند، ولی اردشیر خندیده گفت : تیری باذ این تزیینات را بتو دادم ، تا آن را مانند زنی استعمال کنی و این لباس را هم مانند دیوانه ای بپوشی ) ). رسم دربار پارسی چنین بود که کسی در سر میز شاه ، بجز مادر و زنش ، غذا نمیخورد و زن شاه پائین تر از او و مادرش بالاتر مینشست. اردشیر، اُستان واُگزاثر، دو برادر جوان خود را نیز بر سر میزش نشاند. از همه بیشتر این حرکت استاتیرا پارسی ها را خوش آمد، این ملکه در تخت روان باز و بی پرده حرکت میکرد و به اشخاصی از زنان اتباع خود اجازه میداد، که به او نزدیک شده درودش گویند.بیشتر بخوانید ...
پیشنهاد کاربران
اردشیر دوم ( به پارسی میانه: 𐭠𐭥𐭲𐭧𐭱𐭲𐭥 ت. ت. 'اَرْتَخْشَتْرَ' ؛ ۳۸۳ – ۳۳۳ میلادی ) یا اردشیر نکوکار در شاهنامه، یازدهمین شاهنشاه ایران و انیران از دودمان ساسانی بود. او که برادر یا به نظر بعضی از مورخین پسر شاپور دوم بود ( بنظر می رسد نظر اخیر صحیح تر باشد چون شاپور دوم آخرین و تنها پسر نوزاد هرمز دوم بود و اگر اردشیر دوم پسر زنده هرمز دوم بود، با توجه به بزرگتر بودن او را شاه می کردند ) ، در زمان شاهنشاهی برادر یا پدرش به عنوان شاه نخوردشیرگان خدمت کرد و در جنگ های شاپور دوم در برابر رومیان نیز حاضر بود. اردشیر پس از مرگ برادر یا پدرش به عنوان شاهنشاه برگزیده شد و با توجه به اینکه پسر نداشت، برادرزاده یا برادر دیگرش یعنی شاپور سوم، بر تخت عاج نشست. دوران کوتاه این شاهنشاه بسیار آرام بود و اتفاق مهمی روی نداد و تنها ساسانیان به سیاست پیشین خود در رابطه با ارمنستان ادامه دادند. گفته شده که اردشیر دوم شخص بسیار با اراده ای بوده و همچنین در برخی از منابع، از جمله شاهنامه فردوسی، از او با عنوان نیکوکار یاد شده است.
... [مشاهده متن کامل]
اردشیر به معنای «او که با راستی فرمانروایی می کند» است. این نام در پارسی میانه به شکل Artaxšīr آمده است که خود از نام پارسی باستان Artaxšaθra گرفته شده است. شکل یونانی و ارمنی این نام به ترتیب Artaxérxēs ( Αρταξέρξης ) و Artašēs ( Արտաշէս ) است.
اردشیر فرزند یا نوه هرمز دوم بود. هرمز از ۳۰۲ تا ۳۰۹ به عنوان شاهنشاه ایران فرمانروایی کرد. اما زمانی که مشغول شکار بود، توسط اشراف ساسانی به قتل رسید. پس از هرمز، پسرش آذرنرسه برتخت نشست اما تنها پس از چند ماه توسط وزرگان کشته شد. اشراف سپس یکی از برادران آذرنرسه را کور کردند و دیگری را که هرمز نام داشت، به زندان انداختند که البته مدتی بعد فرار کرد و به رومیان پناهنده شد. به هر ترتیب اشراف با توجه به اینکه پسری از هرمز دوم نمانده بود، شاپور نوزاد یا در شکم مادر را برتخت شاهنشاهی نشاندند. مطابق افسانه ها، شاپور در زمان تاج گذاری هنوز متولد نشده بود و تاج را بر روی شکم مادرش قرار دادند، اما در درستی این داستان تردید جدی وجود دارد؛ در هر صورت، تا شانزده سالگی شاپور دوم، بزرگان دربار و مادر وی، یعنی ایفرا هرمز، زمام اوضاع را در دست داشتند.
اردشیر پیش از اینکه به عنوان شاهنشاه ایرانشهر برگزیده شود، برای مدت سی و دو سال شاه نودشیرگان بود. گفته شده که او در جریان یورش امپراتور ژولیان به ایرانشهر، از خود دلاوری های زیادی نشان داد. شاپور دوم، در سال ۳۷۹م، اردشیر دوم را بعنوان جانشین خود برگزید و با توجه به اینکه اردشیر دوم پسر نداشت پس از او برادر دیگرش، شاپور سوم را برگزیدند. احتمالاً به همین دلیل است که در نوشته های تاریخ نگاران ارمنی، از شاپور دوم به عنوان پدر اردشیر دوم نام برده شده است.
... [مشاهده متن کامل]
اردشیر به معنای «او که با راستی فرمانروایی می کند» است. این نام در پارسی میانه به شکل Artaxšīr آمده است که خود از نام پارسی باستان Artaxšaθra گرفته شده است. شکل یونانی و ارمنی این نام به ترتیب Artaxérxēs ( Αρταξέρξης ) و Artašēs ( Արտաշէս ) است.
اردشیر فرزند یا نوه هرمز دوم بود. هرمز از ۳۰۲ تا ۳۰۹ به عنوان شاهنشاه ایران فرمانروایی کرد. اما زمانی که مشغول شکار بود، توسط اشراف ساسانی به قتل رسید. پس از هرمز، پسرش آذرنرسه برتخت نشست اما تنها پس از چند ماه توسط وزرگان کشته شد. اشراف سپس یکی از برادران آذرنرسه را کور کردند و دیگری را که هرمز نام داشت، به زندان انداختند که البته مدتی بعد فرار کرد و به رومیان پناهنده شد. به هر ترتیب اشراف با توجه به اینکه پسری از هرمز دوم نمانده بود، شاپور نوزاد یا در شکم مادر را برتخت شاهنشاهی نشاندند. مطابق افسانه ها، شاپور در زمان تاج گذاری هنوز متولد نشده بود و تاج را بر روی شکم مادرش قرار دادند، اما در درستی این داستان تردید جدی وجود دارد؛ در هر صورت، تا شانزده سالگی شاپور دوم، بزرگان دربار و مادر وی، یعنی ایفرا هرمز، زمام اوضاع را در دست داشتند.
اردشیر پیش از اینکه به عنوان شاهنشاه ایرانشهر برگزیده شود، برای مدت سی و دو سال شاه نودشیرگان بود. گفته شده که او در جریان یورش امپراتور ژولیان به ایرانشهر، از خود دلاوری های زیادی نشان داد. شاپور دوم، در سال ۳۷۹م، اردشیر دوم را بعنوان جانشین خود برگزید و با توجه به اینکه اردشیر دوم پسر نداشت پس از او برادر دیگرش، شاپور سوم را برگزیدند. احتمالاً به همین دلیل است که در نوشته های تاریخ نگاران ارمنی، از شاپور دوم به عنوان پدر اردشیر دوم نام برده شده است.
ارشک یا اردشیر دوم :
چون او از حافظه و زیرکی بسیار برخوردار بوده است از همین روی یونانیان او را "منه مون"یعنی با حافظه خوانده اند
نام این پادشاه به یونانی"آرتاگزرگسس" بوده و در تورات"ارت خششتا" و به پارسی باستان"ارته خشتر"در نوشته های بیرونی و ابن ندیم"ارخخ شست"و "اردشیرابن دارا الثانی" نوشته شده است
... [مشاهده متن کامل]
چون او از حافظه و زیرکی بسیار برخوردار بوده است از همین روی یونانیان او را "منه مون"یعنی با حافظه خوانده اند
نام این پادشاه به یونانی"آرتاگزرگسس" بوده و در تورات"ارت خششتا" و به پارسی باستان"ارته خشتر"در نوشته های بیرونی و ابن ندیم"ارخخ شست"و "اردشیرابن دارا الثانی" نوشته شده است
... [مشاهده متن کامل]