روایت های فروپاشی اشکانیان و بنیان گذاری شاهنشاهی ساسانی در تاریخ روایی ایران، ویژگی های داستان های افسانه ای را می دارد. این روایات، در متون «پارسی میانه» و «فارسی - عربی» نقل شده اند. در این روایت ها، چگونگی نسب و نیا، چگونگی زاده شدن، رشد و پروردن و چگونگی قدرگیری با اختلافاتی چند آمده است. شخصیت توصیفی از اردشیر بابکان در تاریخ روایی ایران، شباهت های بسیاری به شخصیت دیگر شاهان بزرگ تاریخ روایی ایران می دارد. آنچه از اردشیر دانسته است، غالباً به اعتبار تصویری است که خسروی یکم از او بازسازی کرده و احتمالاً بخش عمده ای از مطالبی که درباب اقدامات اردشیر در منابع «پارسی میانه» و «عربی - فارسی» آمده، بازتابی از تبلیغات سلطنتی خسروی یکم است؛ خسروی یکم این تبلیغات را برای آن انجام می داد که تصویری آرمانی از خود بازسازد و آن را منطبق ویژگی های شخصیتی اردشیر بابکان بنماید.
... [مشاهده متن کامل]
گزارش فردوسی در شاهنامه از چگونگی برآمدن ساسانیان، اینگونه آغاز می شود که ساسان پسر دارا، به هنگام حملهٔ اسکندر به ایران، پس از کشته شدن پدر، به هندوستان می گریزد و با فقر دست به گریبان می شود؛ تا به زاری می میرد. از او پسری می ماند ساسان نام و تا ۴ نسل، پدر نام ساسان بر پسرش می نهد که همه به چوپانی، و ساربانی روزگار می گذرانند. آخرین ساسان به پارس بازمی گردد و با شبانی به خدمت بابک، فرمانروای اصطخر، درمی آید. بابک شبی در خواب، پی به تبار والای ساسان می برد و پس از بیداری، از ساسان درباب نیاکان او می پرسد و ساسان سرانجام نسب خویش را آشکار می سازد. بدینگونه، بابک دختر خویش را به زنی به ساسان می دهد و اردشیر بابکان از آن دو زاده می شود.
در کارنامهٔ اردشیر بابکان نیز —که فردوسی بدان گوشه چشمی داشته—، همین داستان با اندکی دگرگونی آمده است. براساس این گزارش، بابک حاکم پارس و گماردهٔ اردوان بود. چون آوازهٔ اردشیر ۱۵ ساله به اردوان رسید، از بابک درخواست که اردشیر را نزد او فرستد، تا در کنار فرزندان او آموخته و پرورده شود. در ادامهٔ گزارش، کارنامه آمده است که روزی اردوان در نخجیرگاه بود که پسر بزرگش و اردشیر در پی گوری تاختند؛ تیر اردشیر گور را برزمین افگند؛ پسر اردوان نزد پدر اردشیر را دروغزن خواند؛ اردوان نیز اردشیر را به آخور ستوران فرستاد. اردشیر نامه به بابک بنوشت و بابک او را به بردباری فراخواند. کنیزکی از دربار اردوان فریفتهٔ اردشیر شد و همه شب تا بامداد نزد او می آرمید. اخترشناسان در طالع اردوان، برآمدن مردی که پادشاهی دیگری بنیاد می نهد، دیدند. سپس اردشیر با کنیزک از دربار اردوان گریخت و به سوی پارس رفت. اردوان با پسر و سپاهی گران در پی اردشیر تاخت و پس از ۴ ماه نبرد، اردشیر اردوان را می کشد و دختر اردوان را به زنی می گیرد. این همان زنی است که شاپور در نهان از او زاده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
گزارش فردوسی در شاهنامه از چگونگی برآمدن ساسانیان، اینگونه آغاز می شود که ساسان پسر دارا، به هنگام حملهٔ اسکندر به ایران، پس از کشته شدن پدر، به هندوستان می گریزد و با فقر دست به گریبان می شود؛ تا به زاری می میرد. از او پسری می ماند ساسان نام و تا ۴ نسل، پدر نام ساسان بر پسرش می نهد که همه به چوپانی، و ساربانی روزگار می گذرانند. آخرین ساسان به پارس بازمی گردد و با شبانی به خدمت بابک، فرمانروای اصطخر، درمی آید. بابک شبی در خواب، پی به تبار والای ساسان می برد و پس از بیداری، از ساسان درباب نیاکان او می پرسد و ساسان سرانجام نسب خویش را آشکار می سازد. بدینگونه، بابک دختر خویش را به زنی به ساسان می دهد و اردشیر بابکان از آن دو زاده می شود.
در کارنامهٔ اردشیر بابکان نیز —که فردوسی بدان گوشه چشمی داشته—، همین داستان با اندکی دگرگونی آمده است. براساس این گزارش، بابک حاکم پارس و گماردهٔ اردوان بود. چون آوازهٔ اردشیر ۱۵ ساله به اردوان رسید، از بابک درخواست که اردشیر را نزد او فرستد، تا در کنار فرزندان او آموخته و پرورده شود. در ادامهٔ گزارش، کارنامه آمده است که روزی اردوان در نخجیرگاه بود که پسر بزرگش و اردشیر در پی گوری تاختند؛ تیر اردشیر گور را برزمین افگند؛ پسر اردوان نزد پدر اردشیر را دروغزن خواند؛ اردوان نیز اردشیر را به آخور ستوران فرستاد. اردشیر نامه به بابک بنوشت و بابک او را به بردباری فراخواند. کنیزکی از دربار اردوان فریفتهٔ اردشیر شد و همه شب تا بامداد نزد او می آرمید. اخترشناسان در طالع اردوان، برآمدن مردی که پادشاهی دیگری بنیاد می نهد، دیدند. سپس اردشیر با کنیزک از دربار اردوان گریخت و به سوی پارس رفت. اردوان با پسر و سپاهی گران در پی اردشیر تاخت و پس از ۴ ماه نبرد، اردشیر اردوان را می کشد و دختر اردوان را به زنی می گیرد. این همان زنی است که شاپور در نهان از او زاده می شود.