اردب

لغت نامه دهخدا

اردب. [ اَ دَ ] ( اِ ) جنگ و جدال. ( برهان ) ( آنندراج ).

اردب. [ اِ دَب ب ] ( ع اِ ) کیل بزرگ. کیلی معروف در مصر. پیمانه ای بمصر که بیست وچهار صاع یا شش ویبات گنجایش آنست. ( از منتهی الارب ). پیمانه ایست بزرگ در مصر که بیست وچهار صاع را گنجایش دارد. ( رساله اوزان و مقادیر مقریزی ). مکیالی معادل بیست وچهار صاع و آن شصت وچهار من باشد. ( بحر الجواهر ). کیلی باشد مردم مصر را و آن شش ویبه است و ویبه کیلی است گندم را معادل سی رطل بغدادی چون گندم ثقیل بود و اگرنه بیست وهفت رطل بغدادی باشد . ج ، ارادب. ( ادب الکتاب صولی ). قفیز اردب اهل الشام کالقفیز لاهل العراق. ( مهذب الاسماء ). اردب یا اردبه پیمانه ایست که در مصر و ایران و نزد عرب قدیم بکار میرفت و آن معادل 50 یا 55 لیتر است و بعدها اردبه در ایران پیمانه ای جهت سنجیدن مواد جامده بود و گاه نیز مقیاسی معادل 66 هزار گرم محسوب میشد.

فرهنگ معین

( اَ دَ ) [ معر. ] پیمانه ای است برابر بیست و چهار «صاع » و آن شصت و چهار من باشد.

پیشنهاد کاربران

بپرس