ارداد
لغت نامه دهخدا
ارداد. [ اَ ] ( ص ، اِ ) فریبنده. مکار. حیله باز. || غول. دیو. اهریمن. پری. ( شعوری ). || مردم فریب. ( شعوری از وسیلةالمقاصد ). || نام دانشمند و موبدی دانسته اند پسر ویراف ( برهان ، ذیل کلمه اردا ) و این صحیح نیست. رجوع به اردا شود.
ارداد. [ اِ ] ( ع مص ) پستان کردن گوسفند و جز آن پیش از زادن. ( منتهی الارب ). شیر از پستان چکانیدن گوسفند پیش از زائیدن. || غضبناک شدن. ( کنزاللغات ) ( کشف اللغات ). || تیزشهوت شدن مرد. ( کنزاللغات ) ( کشف اللغات ). || بسیارموج شدن دریا. ( کنزاللغات ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید