ارحم. [ اِ ح َ ] ( ع فعل امر ) بصیغه امر یعنی رحم کن. ببخشای : اِرْحَم ْ یااَرحم الراحمین ؛ ببخشای ای بخشاینده تر بخشایندگان.
- ارحَم تُرْحَم ْ ؛ ببخشای تا بخشاییده شوی :
بی رحمتم اینچنین چه ماندی
اِرْحَم ْ تُرْحَم ْ مگر نخواندی.
نظامی.
ارحم. [ اَ ح َ ] ( اِخ ) ابن ابی الارحم المخزومی. وی از جمله سباق اسلام است و بعقیده حمداﷲ مستوفی هشتادوپنج سال عمر داشت و بسال 55 هَ. ق. درگذشت و در بقیع مدفون شد. رجوع به حبط ج 2 ص 239 شود.