ارجح

/~arjah/

مترادف ارجح: افضل، اقدم، اولی، برتر، راجح، مرجح، مقدم، بزرگ مرتبه، بزرگوار، بلندرتبه، بلندمرتبه، سرور، شایسته، شخیص، شریف، عالی شان، عالی قدر، عزتمند، عزیز، فخیم، گرامی، گران پایه، گرانمایه، لایق، ماجد، محترم، معتبر، معز، معزز، معظم، مفخم، مکرم، والامقام، ارزشمند، باارزش، پربها، ثمین، گرانبها، نفیس

متضاد ارجح: بی ارج، خوار، کم بها

برابر پارسی: برتر، بهتر، برگزیده

معنی انگلیسی:
favored, preferable, prior, priority, superior, (more) preferable, elect

لغت نامه دهخدا

ارجح. [ اَ ج َ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از رجحان. راجح تر. افضل. اولی. اقدم. بهتر. خوبتر. || چربنده تر. سنگین تر. مائل تر.

فرهنگ فارسی

راجح تر، برتر، فزونتر، بهتر، خوبتر
راجح تر افضل اولی اقدم بهتر خوبتر چربنده تر سنگین تر مایل تر : ( دستگیری از مردم مستمند ارجح از عبادت است . )

فرهنگ معین

(اَ جَ ) [ ع . ] (ص تف . ) بهتر، خوب تر، فزون تر، برتر.

فرهنگ عمید

برتر، بهتر، خوب تر.

مترادف ها

super- (پیشوند)
مافوق، برتر، فوق، بیشتر، ابر، بالایی، مربوط به بالا، ارجح، واقع در نوک چیزی

پیشنهاد کاربران

بپرس