آرتیستونِه، آرتیستون - واژه فارسی باستان - نام دخترانه
نام سومین دختر کوروش بزرگ و همسر داریوش فرهمند هخامنشی
در گل نوشته های ایلامی ( لوح های گلی ایلامی ) تخت جمشید به این گونه نوشته شده است:
ایرت اَش دونه ( ایرتَشدونه ) ، ایرد اَ ایشدونه ( ایردَیشدونه )
... [مشاهده متن کامل]
در یونانی: آرتیستونه، اَرتیستونا
آرتیستونه خانم خانما ( سوگلی ) دربار هخامنشی به شمار می رفت و داریوش یکم، او را بیشتر از همه همسرانش دوست می داشت و دستور داده بود تا چهره او را از زَر ( طلا ) بسازند و در دربار هخامنشی نگهدارند
همچنین در سنگ نوشته داریوش در نقش رستم ( کتیبهDNa: دارای شصت سطر ) :
درباره آرتیستونه به روشنگری پرداخته است و در پایان از اهورامزدا سپاسگزاری کرده است!
آرت: اَرد ( اَرتَه ) - درستی و راستی ( اَشا ) ، صداقت و درستکاری -
نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، برتر، شایسته، پسندیده، هژیر! -
پاک و زلال، مقدس و ورجاوند، پارسا و پرهیزگار
ی: پسوند نسبت و دارندگی
ستونه: ستون - بُن، پایه، ریشه -
کارمایه، پاشنه آشیل، شاکله، شاهرگ، شاهراه
معنی: ریشه دار، تبارمند، با اصالت، اصیل، بزرگوار -
نجیب، پاکدامن، شریف، شرافتمند، پاک نژاد، نژاد پارس، سِپَنتا -
آزاده، سرافراز ( سرفراز ) ، بالنده
نام سومین دختر کوروش بزرگ و همسر داریوش فرهمند هخامنشی
در گل نوشته های ایلامی ( لوح های گلی ایلامی ) تخت جمشید به این گونه نوشته شده است:
ایرت اَش دونه ( ایرتَشدونه ) ، ایرد اَ ایشدونه ( ایردَیشدونه )
... [مشاهده متن کامل]
در یونانی: آرتیستونه، اَرتیستونا
آرتیستونه خانم خانما ( سوگلی ) دربار هخامنشی به شمار می رفت و داریوش یکم، او را بیشتر از همه همسرانش دوست می داشت و دستور داده بود تا چهره او را از زَر ( طلا ) بسازند و در دربار هخامنشی نگهدارند
همچنین در سنگ نوشته داریوش در نقش رستم ( کتیبهDNa: دارای شصت سطر ) :
درباره آرتیستونه به روشنگری پرداخته است و در پایان از اهورامزدا سپاسگزاری کرده است!
آرت: اَرد ( اَرتَه ) - درستی و راستی ( اَشا ) ، صداقت و درستکاری -
نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، برتر، شایسته، پسندیده، هژیر! -
پاک و زلال، مقدس و ورجاوند، پارسا و پرهیزگار
ی: پسوند نسبت و دارندگی
ستونه: ستون - بُن، پایه، ریشه -
کارمایه، پاشنه آشیل، شاکله، شاهرگ، شاهراه
معنی: ریشه دار، تبارمند، با اصالت، اصیل، بزرگوار -
نجیب، پاکدامن، شریف، شرافتمند، پاک نژاد، نژاد پارس، سِپَنتا -
آزاده، سرافراز ( سرفراز ) ، بالنده